خانه / شعر / شعری از «یدالله رویایی»

شعری از «یدالله رویایی»

سکوت، دسته‌گلی بود

میان حنجره‌ی من

ترانه‌ی ساحل،

نسیم بوسه‌ی من بود و پلک باز تو بود.

بر آب‌ها پرنده‌ی باد،

میان لانه‌ی صدها صدا پریشان بود.

بر آب‌ها،

پرنده، بی‌طاقت بود.

صدای تندر خیس،

و نور، نورتر آذرخش، 

در آب آینه‌ای ساخت

که قاب روشنی از شعله‌های دریا داشت.

نسیم بوسه و

پلک تو و

پرنده‌ی باد،

شدند آتش و دود

میان حنجره‌ی من،

سکوت دسته‌گلی بود.

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *