خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : #یک_داستان_کوتاه

بایگانی/آرشیو برچسب ها : #یک_داستان_کوتاه

داستان “یک‌ داستان خیلی کوتاه” از “ارنست همینگوی”

در یکی از غروب‌های بسیار داغ پادوا، مرد را به پشت‌بام بردند و او می‌توانست از آن‌جا نظاره‌گر تمام شهر باشد. پرنده‌هایی که لانه‌هاشان روی دودکش‌هاست، در آسمان بودند. مدتی بعد که هوا تاریک شد، نورافکن‌ها سر برآوردند. دیگران پایین …

بیشتر بخوانید »