“چهار دیواری” دیوار روی پنجره به پیراهنم راه نمیبرد تا زنی که پابهپا تا میخورد لای گریه چارخانه را اتو بکشد دست روی دیوار به رود خانههای پیراهنم برسد و میان من که میدان آزادیام دوری بزند طولانی دور دریایی …
بیشتر بخوانید »شعر “چگونه سنگ صدایش را پیدا کرد” نوشتهی مونیزا الوی
چگونه سنگ صدایش را پیدا کرد عمرها مانده بودیم منتظر تا صداى سنگ درآید تعحب داشت اگر مىگفت چیزى که ارزش نوشتن داشت اما پس از جنگِ جنگها به ته خط رسیده بود دردناک و صدایش درآمد آرام مثل صاف …
بیشتر بخوانید »شعر «سطر قبلی» نوشتهی پویان فرمانبر
«سطر قبلی» کسی که در سطرهام پىِ نبود میگشت برگشت و موهاش را به باد داد تا بگردم پی چیزی که نیست برگشتم کسی اما نبود جز من نبودم و در موهام… در من همیشه چیزی هست که چیزی …
بیشتر بخوانید »نقد شعر «لیلال» منتقد محمد مروج
«لیلال» زندگى داستان است عاشقانه ولى بىلیلى هر صفحه را که مىخوانى حوّاى تازهاى گم مىشود بعد کتاب ورق مىخورد و زن که لم داده روى کاناپه هى مىرود از این کانال به آن یکى که خانه از این بیش …
بیشتر بخوانید »شعر ناکجا از مرجان دشتی
“ناکجا” نزدیکتر بیا من خانه توام و صخره نبضم که میزند بالا نزدیکتر بیا خاک دروغی از جنس زمین است که راست راست آدم میبلعد اما تو خاک نیستی خاکی نیستی که در گور تمام شوی از آب آمدی که …
بیشتر بخوانید »شعر نقطه نیست آغاز از پویان فرمانبر
«نقطه نیست آغاز» تنهاتر از میهمان افتادهای در این خانه و با اینکه هرکس خو کرده به یک دیوار میزبان هنوز جای دیگریست و پر نمیشود خالیش تنها دو چشم خیره که افتاده بیرون صورت با دیرترین دستش نزدیکترت… …
بیشتر بخوانید »شعر کال از لیلا بالازاده
“کال” من اولین بارِ پدرم بودم دستِ کجِ لیلا دراز شد و سیب کال را… نرسیدم… من هر چه دویدم هر چه تیک هر چه تاک نرسیدم… مادرم ویاگرا پای درختِ سیب ریخت و من انحراف را به جان زاویهها …
بیشتر بخوانید »