غزلوارهٔ ۲۹ شکسپیر چو به خلوت خویش غریبانه مویهها بیاغازم از بخت پریش و بدنامی کر کنم گوش فلک با بیهُده شیونها که زارم اینک من و این طالع ملعون چه میبود ار چو فلان در امّید بودم توانا به …
بیشتر بخوانید »شعر جهان”صبح” نوشتهی آتور رمبو/برگردان: میلاد نصری
صبح مگر نه روزی برنای رعنا بودم، قهرمان افسانهها بودم، تذکرهام نوشتنی بود بر اوراق طلا،_ نگر بختِ برنا! آیا به کدام گناه، کدام کارِ سیاه، چنین زار سزم؟ به ادّعاتان که ددان جَزَع میکنند، بیماران دست از امید میشویند، …
بیشتر بخوانید »مقاله “روانکاوی و ادبیات: گذشته و اکنون” نوشتهی نورمن ان. هالند/ برگردان: میلاد نصری
پیشینهی رابطهی بین روانکاوی و ادبیات اکنون نزدیک صد سال میشود. این مساله بارها، دستکم دوبار توسط خودم، مطرح شده است (۱۹۷۶، ۱۹۷۸ و ۱۹۹۰). میخواهم این بررسی را با لحاظکردنش در ماتریسی سهدرسهدرسه مختصر کنم. میتوانیم روانکاوی را دارای …
بیشتر بخوانید »