شعر مدوسا از منصور بابالویان تیم تحریریه آنتیمانتال نوامبر 6, 2019 شعر ۰ 《مدوسا》 بیدار که شدم پلکهام بسته بود درها باز و موهایی نه مارهایی، رها بر چهرهام. چشمها درشت نینیها کلوزآپ زوم شده بر سرنوشتم… چه خدای دلهرهآوری! دلاوری میخواست وحشت از زیبایی سنگش نکند. باید بلند میشدم و سرِ کار … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری