شعر «قرمز» از «داوود کلهری» تیم تحریریه آنتیمانتال می 6, 2020 شعر ۰ لحظهای چند پیش از چکاندن ماشه بر تپشهای پرهراس خویش مرد به خاطر آورد: – آه… تلخ… تلخ… شیرش حرام بود مادرم و پدر هیچ نسبتی با من نداشت! دایهتم پیرزنی بود چروکیده با سینههای خشک و دستانی زمخت و … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری