شاید روزی فرا برسد که دیگر ندانیم جنون چه بود. چهرهاش آنروز بر روی خودش بسته است، و دیگر آن زمان به ما این اجازه را نمیدهد تا نشانههایی را که پشت سرِ خود باقی گذاشته است رمز گشایی کنیم. …
بیشتر بخوانید »شعری از «ساناز مصدق»
از تنگهی منجیل پشت لبهایم از قلههای تنم که کردهاند نشست و غدّهای که ناگهان میانمان نشست چه یادت هست؟ افتاده زالو روی ساعتم بیا مرا ببر بیا مرا روز کن میانِ دو شب جهان بیرحمست و این رَحِم با …
بیشتر بخوانید »شعر «هر عشق تازهای» از «بلاگا دیمیتروا»
هر عشق تازهای قاتل است! بی آنکه دستش بلرزد همهی عشقهای پیشین را میکُشد آه با چه لبخند معصومی خنجر فرود میرود بر پشت!! اولین و آخرین و یگانهترین عشق. همهجا شریک جرم دارد: در اتوبوسی که دیر میرسد در …
بیشتر بخوانید »مقاله «فوکو و رازهای زنانگی» از «ساندرا لی بارتکی»
میشل فوکو۱ در نقدی قابل تأمل از جامعه مدرن استدلال میکند که ظهور نهادهای قانونگذاری و تلقیهای جدید از آزادی سیاسی توأم بود با پیدایش جنبشی پنهانیتر در ضدیت با آن، یعنی ظهور انضباطی جدید و بیسابقه که بدن آدمی را …
بیشتر بخوانید »شعر «رکوئیم برای اولینروز چوبلباسی عریان…» از «محمد رضایار»
باد چرا عریانست از کنار اینهمه چوبلباسی که میگذرد در خیابانها در خانهی همسایه آنقدر لباس نبود که ترجیح دادند چوبلباسیشان را هیزم کنند تا گرم بمانند در سوختن خود پدرم چوبلباسی مؤمنیست با همان لباسها به خانه بازمیگردد که …
بیشتر بخوانید »مقاله «کار، خودگردانی و تصاحب فناوری» از «تونی نگری»، «کریستین فوکس»
مقدمه مترجمان: بنا بود عرصه بیزمان و بیمکان اینترنت عرصه رهایی باشد. بنا بود فناوریهای دیجیتال ابزاری همگانی باشند در خدمت ایجاد و توزیع عادلانه ارزش. بنا بود کارگران دیجیتال خود عنان شرایط تولید را به دست بگیرند و قلمروهای شاق …
بیشتر بخوانید »شعر «آخرین بلیط» از «گراناز موسوی»
شبی که بلندترین راهِ شیری از تو میرقصید دکمههای صدفی به چه کار میآمد؟ سیاه پوشیدهام که سپیدم کنی و گونههایم را سرخ. گولِ خامهدوزیها را نخور هنوز همان غارنشینم که خدا با برگ مو خجالتم داد از وقتی رفتهای …
بیشتر بخوانید »مقاله «هگل و حلقهی شادخواری باکوسیِ حقیقت» از «هوارد کِینز»
حقیقت حلقۀ شادخواری باکوسیای است که در آن هیچ عضو نامستی یافت نمیشود. و از آنجایی که هر عضو، به محض اینکه جدا میشود، بلافاصله عضویتش را در حلقۀ شادخواری منحل میکند، خودِ حلقۀ شادخواری در حالتی از سکونِ شفاف …
بیشتر بخوانید »شعر «از اولین روزهای تابستان به تو فکر میکنم» از «رزانا لیکاری»
هر شب بپای چرخیدن پنکهام بر سقفی سفید هر دوری شعلهی شمع را متاثر میکند که از موم نرم دانه مروارید بر میز پاتختیام میچکد بازهم چون آفتاب بیرمق دیوار روز را میخواهم به انتها برسانم اقیانوس خیلی دورها قرار …
بیشتر بخوانید »مصاحبهی «آنتونیو نگری» با «ژیل دلوز» دربارهی جایگاه سیاست
ژیل دلوز: مهم «شدنِ انقلابی» است تأمل در باب سیاست و نقد نهادهای مستقر دو مضمون اصلی تفکر دلوز هستند. ژیل دلوز در این مصاحبه به بیان این مطلب میپردازد که چرا به سیاست پرداخته و سیاست چه اهمیتی در …
بیشتر بخوانید »مقاله «عقاید افراطی میتواند ساختار مغز افراد را تغییر دهد» از «الی کانتی»
خیلی از ما ممکن است در دورههایی از زندگیمان تحت تأثیر جو زمانه یا دوستان و اطرافیانمان به چیزهای عجیب و غریب معتقد شویم. معمولاً در گذر زمان آن فکرها از سرمان میافتد و زندگیمان به راههای تازهای کشیده میشود. …
بیشتر بخوانید »یک شعر از «اسماعیل علیپور»
هیچ هم اتفاقی هیچ هم اتفاقی نیست آمدن این گنجشکها روی شاخههای من دارند چیزی چیزی دارند میگویند زیر دست من و این درختان که افتادهاند پشت سر هم ردیف هیچ فعلی ندارند و هیچ فعل فرقهای هم ندارم من …
بیشتر بخوانید »