شعر “یادت نرود” نوشتهی مهرداد فلاح تیم تحریریه آنتیمانتال آگوست 8, 2020 شعر ۰ “یادت نرود” چشمی بفرست برای انگشتانم که مشت این سیب را باز کنم سیب زبان چاقو را خوب میفهمد با همین زبان دل ِ این دانه را میشکنم فریادش را میشنوم همراه این صدا به سفر میروم… به «نمیدانم» میدانم! … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری