خانه / داستان (صفحه 9)

داستان

نوامبر, 2019

  • 3 نوامبر

    داستان کوتاه کاغذ سفید از ساحل نوری

    هر چه بیشتر نمی‌گفتم تندتر ورقه‌های سفید را توی صورتم تکان می‌داد. پنجره‌ای در کار نبود. میان اتاقی بزرگ که در آن جز تاریکی هیچ نریخته بودند روی صندلی قدیمی با پایه‌هایی که لق می‌زد نشسته بودم‌. دقیقن همانطور که …

  • 2 نوامبر

    داستان کوتاه تصورات جنسی یک شئ از امیر علی پور

    در طول چهارصد و هشتاد و هفت روز اخیر این احتمالن سیصد و پنجاهمی بود. از اتاق پرو درآمده و از دور می‌دیدمش. کاش می‌شد بدن لخت‌اش را زیر آن‌همه لباس را دید. میان نور زردِ فروشگاه حتمن جذاب‌تر از …

اکتبر, 2019

  • 30 اکتبر

    داستان ابر بارانش گرفته از شمیم بهار

    سلام – گیتی دیروز که جمعه بود برگشت ولی خدا کند این کاغذ زودتر به دستت برسد چون قرار بوده دوازده روزی در یونان بماند که توی یکی از این جزایر الان هر چه فکر می‎کنم اسمش یادم نمی‌آید خلاصه …

  • 30 اکتبر

    داستان شکستن تخم‌مرغ پیش پای عروس از عارف حسینی

    برایت اسفناج درست کرده بود، مزه‌ی زهر مار می‌داد بس که نمک زده بود، خوش‌مزه‌ترین غذایی بود که تا حالا خورده‌ای. می‌گفت عاشق لواشک است، لیسیدن را از او یاد گرفته بودی، یاد گرفته بودی که هرکاری را اگر کش …

  • 26 اکتبر

    داستان سیگانوئو از ساحل نوری

    سیگانوئو در کافه‌ایی دنج، نبش خیابان هفتم چادوزو شهر کوچک ورناتو در ایالت فرداوانو، قاره پورنسیا، کره‌ی شصت و هشتم از کهکشان راه طلایی متمایل به بنفش نشسته بود و به کاغذ قهواییِ رنگ رو رفته‌ی روی دیوارها زل زده …