از سیارهای در دور دست که دست نمیرسید دورش کوبیدم به زمین چنان با سر که آن طرف زمین همه اینجا کسی ندانست اما زمینی نبودم مگر هرگز نمیخواند کسی دیوان دیوانهها زمین را قروق غرق میشوم هر سطر ساحل …
بیشتر بخوانید »نقد شعر وارونگی از لولیا قهرمانی
نقد شعر «وارونگی» شاعر: بهار توکلی منتقد: لولیا قهرمانی من بلد نیستم ابروهایم را بردارم آبرویم را بردارم از زمین و به ابرها ببرم همیشه تابهتاست این صورت این گونههای صورتی گونههای آدم این کفشهای جامانده از من من نمیتوانم …
بیشتر بخوانید »نقد شعر شتر از محمد مروج
شتر همیشه پای دار اشک میبافتم و تا سپیده دم روی هر رج چشم میگذاشتم گلیم خانه کوتاه پای من اما بلند بود باید از آب میگرفتم گلیم دیگری ولی پدر با لگد فرمان ایست میداد و نمیدانست که من …
بیشتر بخوانید »