نعمتی است، ناآگاهی
دیلن تامس چهارده ساله در شعر “Clown in the Moon “ چنان فرا میرود و فرو، که گویی با کمک تمام نیاکان خود این شعر را سروده است. دلقکی غمگین، با اشکها و اندوهش، تصور میکنیم چه ساده و چه دم دستی، دلقک غمگین؛ این تضاد میان «نقش شاد دلقک» و «غم درونی» او، در زمانهای دورتر، بارِ آیرونیک و تازهای داشت. ولی با تکرار فزون آن، این تصویر تبدیل به یک الگوی شناختهشده یا حتی کلیشهی شاعرانه شده است. دیلن تامس چهارده ساله این شعر را در سال ۱۹۲۸ سروده است. شاید بتوان یکی از نخستین بازنماییهای دلقک غمگین را حدود سال ۱۷۲۰ در نقاشی پیرروت اثر ژان آنتوان واتوی دانست. دلقکی با چهرهای غمگین و نگاهی خیره، پس از آن بسیاری دیگر دلقک را غمگین خواستند. در زمان تامس چهارده ساله اما تا به این حد چهره دلقک اندوهگین مخدوش نشده بود، با این حال تصویر تامس از دلقک غمزده همچنان بدیع است. دلقک تامس در ماه است، دور افتاده از زمین، پذیرفته غم خویش، بی هیچ شکایتی از اندوه خود آن را تصویر میکند. میگوید این حقیقت که هر چه رنگ شادی دارد، میان تهی است و فرسوده، چنان هولناک و ناامید کننده است که اگر لحظهای زمین را لمس کند فرو خواهد پاشید و تمام هر چه نام شادی دارد رنگ خواهد باخت. پس دلقک باید در ماه بماند، ماه که نخواهد توانست زمین را لمس کند. ماه که دور است و هر چه دور است زیبا و پسندیده. پس چه نعمتی است دور بودن و دور ماندن، چه نعمتی است، ناآگاهی.
نسترن سوادکوهی
________________________
دلقکی محصور در ماه
اشکهایم همچون لغزش آرام گلبرگهای رزی جادویی
فرو میافتد
و تمام اندوه من از شکاف آسمانها و برفهای از یاد رفته
جاری میشود
گمان میکنم اگر من زمین را لمس کنم،
فرو خواهد پاشید
چه بسیار زیبا و چه بسیار اندوهگین
چه لغزان، شبیه یک رویا
________________________
Clown In The Moon
My tears are like the quiet drift
Of petals from some magic rose;
And all my grief flows from the rift
Of unremembered skies and snows.
I think, that if I touched the earth,
It would crumble;
It is so sad and beautiful,
So tremulously like a dream
Dylan Thomas