خانه / شعر جهان / شعر “دودکش‌پاک‌کن‌ها” نوشته‌ی ویلیام بلیک/ برگردان: نازیتا شاه‌ اسماعیلی

شعر “دودکش‌پاک‌کن‌ها” نوشته‌ی ویلیام بلیک/ برگردان: نازیتا شاه‌ اسماعیلی

ویلیام بلیک، شاعر نقاش و عارف قرن هجدهم انگلستان بود. او را بعد از شکسپیر، تاثیرگذارترین شاعر انگلیس نامیده‌اند. او دغدغه‌های انسانی را دنبال می‌کرد و آن‌ها را با دیدگاهی عرفانی در آثارش بازتاب می‌داد. دودکش پاک‌کن‌ها نیز یکی از شعرهایی‌ست که با زبانی ساده به زندگی کودکان کار در قرن هجدهم انگلستان می‌پردازد. در این شعر بلیک به کودکانی اشاره می‌کند که بخاطر جثه‌ی کوچک‌شان برای تمیز کردن درون دودکش‌ها پایین فرستاده می‌شدند و در موارد بیشماری دچار حادثه می‌شدند. این کودکان در کابوس مردن زندگی می‌کردند. اغلب به‌دلیل فقر و نیز ِلاغر نگه داشته‌شدن‌شان برای سهولت حرکت در دودکش‌ها، غذای اندکی دریافت می‌کردند. به‌دلیل کمبود مواد مغذی من‌جـمـلــه ویتامین ب۱۲، آهن، مس، منگنز، تیتانیوم و ید و نیز خاکستر در بدنشان، موهای این کودکان مثل تام داکر که یکی از شخصیت‌های شعر دودکش پاک‌کن‌هاست، در کودکی سفید می‌شد. از سوی دیگر در این شعر استفاده از سفید، روشن، درخشان اشاره به معصومیت بچه‌ها نیز دارد که از میان سیاهی دوده و شب و تاریکی سربرآورده و چون سیلی به گوش ما می‌نوازد. رهایی از این وضعیت برای این کودکان معنا نداشت. تنها هنگام خواب یا مرگ بود که به آرامش می‌رسیدند. خوشبختی وقتی به سراغ‌شان می‌آمد که در خواب رویا می‌دیدند. اما چه رویایی بود! برای تام داکر و کودکانی مثل او دیدن رویای فرشته‌ی کلید به دست برابر بود با پکیج روانشناسی زرد. سپاسگزار باش، خوب کار کن، مطیع باش تا خوشبخت باشی. چه نیاز است به شادی و بازی و شور بچگانه!
گویا که دست فرشته نیز در کاسه‌ی استثمار بیشتر این کودکان بود.

مادرم مرد، کودکی بیش نبودم و پدرم،
مرا فروخت.
کوچک.
آنقدر که ونگ زدن هم برایم دشوار بود.

شدم دودکش پاک کن شومینه‌ی شما و دوده‌ها بسترم.
طفلک تام داکر. وقتی موهای مجعدش را مثل پشم گوسفندان تراشیدند،گریه سر داد
گفتم: تام! بیخیال. وقتی که سرت بی‌مو باشد، دوده موهای سفیدت را نمی‌آلاید.
و او ساکت شد.
شب هنگام تام در خوابش دید که هزاران دودکش‌پاک‌کن؛ دیک،جو نوئل و جک
همه حبس بودند در تابوت‌هایی سیاه
و سپس فرشته‌ای ظاهر شد با کلیدی نورانی در دست.
تابوت‌ها را باز کرد
آزاد شدند و دویدند و خندیدند بر دامان مرتع‌هایی سبز.
شستشویی در رودخانه، بدن‌هایشان می‌درخشید بر زیر آفتاب تابان
با بدن‌هایی عریان و سفید بر فراز ابرها پرواز
می‌کردند
و در باد جست‌وخیز، گونی‌هاشان را جایی فراموش کرده بودند.
فرشته به تام گفت که اگر مطیع باشد، خدا پدر اوست و چه نیاز به لذتی دیگر.
و تام برخاست و ما برخاستیم
در سیاهی شب
گونی‌های‌مان را برداشتیم
و با برس‌های‌مان
به سوی کار شتافتیم
صبحی سرد بود
تام اما شادمان و لبریز از حرارت
گزند نمی‌بیند آن‌کس که وظیفه‌اش را به‌درستی انجام دهد!


The Chimney Sweeper (Innocence)

When my mother died I was very young,
And my father sold me while yet my tongue,
Could scarcely cry weep weep weep weep,
So your chimneys I sweep & in soot I sleep.

Theres little Tom Dacre, who cried when his head
That curled like a lambs back was shav’d, so I said.
Hush Tom never mind it, for when your head’s bare,
You know that the soot cannot spoil your white hair

And so he was quiet. & that very night.
As Tom was a sleeping he had such a sight
That thousands of sweepers Dick, Joe, Ned, & Jack
Were all of them lock’d up in coffins of black,

And by came an Angel who had a bright key
And he open’d the coffins & set them all free.
Then down a green plain leaping laughing they run
And wash in a river and shine in the Sun.

Then naked & white, all their bags left behind.
They rise upon clouds, and sport in the wind.
And the Angel told Tom, if he’d be a good boy,
He’d have God for his father & never want joy.

And so Tom awoke and we rose in the dark
And got with our bags & our brushes to work.
Tho’ the morning was cold, Tom was happy & warm
So if all do their duty, they need not fear harm.

William Blake

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *