کجای گریه ایستادهای؟
امروز از کنار خاطرهای تبدار چنان گذشتم که آنشب
که از هرچه فراموشی
چشم پوشیده باشم
جاپای خود را محکم
و دستی که از تو بر سینهام
در راههای منتهی به لبهات مانده است
آدرس گم کند کردهام
سراغ از تو چنان میگیرم
که نشانی در گریز کفش میکند
تو اهل کمستانی
از منی که بیشترآبادی خرابهام پیشتر
هنوز اما از به درونِ هایهایِ تو راههاست
از سمت من احساس
از سمت من سوی تو یکبار
از سمت من از سمت من این
دیگر خلاف نمیکنم
اگر تو بُرده باشی غلاف نمیکنم
من به تو احتیاج ندارم خیلی
حالا همه باشند تو هرگز
حالا زندان فجیعتر است
حالا سه بار میشود که به حال چهارم برسم
همهشکلی در همهکس فُرم کنم جز کی؟
آنسوی آب اگر تو باشد غرق
اگر نه آبی
برای همیشه پاک و
دریا را
خاک میکنم
همهی این خاطرهها را
از سهباره
عین بنزین
توی باک میکنم
چیزی نمانده بسوزد
مرد که گ …. هِه میکنم
.
Tags #ادبیات_معاصر #شعر_نو گاهنامهی ادبی آنتیمانتال میلاد خدابخشی