شعر، هنر تمامعیار اعراب بوده و هست. شعر چیزی بیش از یک بیان ادبی از جامعه و فرهنگ آنهاست؛ عنصری اساسی و ثابت از آن است، رشتهای هنری که دوره پیش از اسلام، دوران اسلامی و جامعه مدرن عرب را به هم پیوند میدهد. برخی از دلایل این امر را میتوان هم در جایگاه فرهنگی زبان و هم در ساختار آن یافت. زبان عربی کلاسیک وسیله انتقال وحی الهی به قومش از طریق حضرت محمد (ص) است و به همین دلیل از تقدس و والایی برخوردار است که فرهنگهای غربی به زبانهای غربی اعطا نمیکنند. از سوی دیگر، ریختشناسی زبان با الگوهای کلامی و اشکال ریاضیمانند آن، آن را بهویژه مستعد وزنبندی و نظمسازی میکند. پتانسیل واژگانی تقریباً نامحدود آن، ظرافتهای ظریف و کثرت معانی را ممکن میسازد و دامنه وسیعی را برای دستکاری و مهارت زبانی فراهم میکند. شعر همیشه و هنوز هم به همان اندازه که یک هنر نوشتاری است، یک هنر اجرای شفاهی نیز هست. بهترین نمونههای آن، نمونههایی هستند که در آنها ملودی و معنا مکمل یکدیگر هستند و تا بالاترین درجه به طور متقابل یکدیگر را تقویت میکنند.
عربی ادبی استاندارد که امروزه نسل مستقیم و حداقل تکاملیافته عربی کلاسیک است، زبان ادبیات «رسمی»، چه شفاهی و چه کتبی، در سراسر جهان عرب است. در زبان گفتاری، که گویشهای آن از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت است، ادبیات غنی از ترانهها، اشعار، حماسهها و افسانهها وجود دارد که در کنار ادبیات «رسمی» وجود دارد و بر آن تأثیر گذاشته و از آن مشتق شده است. در ادبیات «رسمی»، قصیده از اولین نمونههای خود در دوران پیش از اسلام تا دهه ۱۹۴۰ قالب شعری غالب بوده است. به طور مرسوم، قصیده با تکقافیه و تکوزن مشخص میشود که به دو مصراع تقسیم میشود و مضامین آن مدح، مرثیه، هجو و عشق است. زنان همیشه در سرودن، روایت و انتقال شعر، افسانهها و داستانها مشارکت داشتهاند. در دوران پیش از اسلام، زنان بودند که برای مردگان مرثیه میسرودند و برخی از آنها به دلیل هنر خود در انجام این کار در خارج از حلقههای نزدیک خانواده یا قبیله خود، به شهرت و موفقیت دست یافتند. بیشتر این مطالب از بین رفته است، شاید به این دلیل که زمانی که ادبیات شفاهی جمعآوری و مکتوب شد، نقش زنان در جامعه به حوزه خصوصی محدود شده بود. با این حال، اشارات زیادی در ادبیات ثانویه به شاعران زن و گلچینهای آثار آنها در قرنهای ۶، ۷ و ۸ وجود دارد. گفته میشود ابونواس بزرگ، آهنگساز و شاعر قرن هشتم، آثار ۶۰ شاعر زن را در مجموعه آثار خود گنجانده است.
آثار برخی از زنان این دوره باقی مانده است که مهمترین آنها اثر تماضر بنت عمرو بن شرید [Tumadir Bint ‘Amr bin Sharid] [تماضـر بنت عمرو بن الحرث بن الشرید السلمیه] است که بیشتر با لقبش «الخنساء» (مادهغزال) شناخته میشود و در زمان محمد (ص) در غرب
عربستان مرکزی زندگی میکرد. او به خاطر اشعار مرثیهایاش که بخش عمدهای از آن به عنوان مرثیهای عمیق برای برادرانش که در نبرد کشته شده بودند سروده شده بود، مشهور بود. او در چندین مورد در مسابقات بزرگ شعر عکاظ شرکت کرد و با همتایان مرد خود رقابت کرد و اغلب آنها را شکست داد. امروزه الخنساء، «مادر» شعر عرب محسوب میشود که شاعران زن معاصر دوست دارند تبار نمادین خود را از او ردیابی کنند، اگرچه شعر او از نظر مضمون و بیان تفاوت چندانی با شعر معاصران مرد خود نداشت. با طرد زنان «محترم» از زندگی عمومی در قرن نهم، ادبیات آنها نیز از دید عموم ناپدید شد و به دنیای بسته حرمسرا رفت، جایی که، بهویژه در خانوادههای دانشمند و فرهیخته، همچنان رونق داشت. در طول قرنها، زنان گهگاه از پشت این درهای بسته بیرون میآمدند تا هنر خود را در ملأ عام به نمایش بگذارند. والاده بنت المستکفی [Walladah bint Al-Mustakfi] [ولاده بنت محمد بن عبدالرحمن بن عبدالله بن ناصرالدینالله اموی]، شاهزادهخانمی از اسپانیای مسلمان در قرن یازدهم،حامی علم و هنر و نویسنده اشعار عاشقانه ظریف اما صریح از این زنان بود. در قرن نوزدهم، مواجههی جهان عرب و اروپای غربی، جنبشی را به سوی احیا و نوسازی ادبی برانگیخت. از همان آغاز، زنان در این جنبش شرکت داشتند؛ مشارکت آنها کاملاً منطقی بود، زیرا احیای ادبی بخشی از یک رنسانس اجتماعی و فرهنگی گستردهتر بود که یکی از اهداف آن رهایی زنان بود. احیای ادبی ابتدا در حوزهی شعر تجلی یافت، که تا آغاز قرن نوزدهم به شکلی تنزل یافته بود که در آن مضمون تقریباً بیاهمیت بود و هنر و تزیین زبانی از همه مهمتر. شرکتکنندگان در احیای ادبی به دنبال بازگشت به خلوص عصر کلاسیک بودند و تا پایان قرن نوزدهم، یک مکتب شعر نئوکلاسیک ظهور و تثبیت شد. با انتشار مجموعهای از اشعار در سال ۱۸۶۷، ورده الیازجی [Warda al-Yaziji] [ورده بنت ناصیف الیازجی]، عضوی از یک خانوادهی علمی لبنانی، اولین زن در جهان عرب شد که کتابی منتشر کرد. «باغ گل سرخ» (که میتوان آن را به نام او نیز ترجمه کرد) عمدتاً شامل مدیحهها و مرثیههایی بود که کاملاً به قراردادهای کلاسیک این ژانرها پایبند بودند. ورده بعدها چند شعر عاشقانه نوشت که در آنها از ابزارهای مختلفی برای جدا کردن خود از احساسات بیانشده استفاده کرد، احتمالاً به این دلیل که بیان چنین احساساتی هنوز در زنان نامناسب تلقی میشد. این عامل، همراه با سنتگرایی سفت و سخت او، اشعار او را بیروح و غیراصیل کرد. امروزه آثار او بیشتر از اهمیت ادبی، از اهمیت تاریخی برخوردارند. عایشه تیموریه [A’isha al-Taymuriyya] (1840-1902)، عضوی از یک خانواده اشرافی ترک-مصری، مهمترین شاعر زن مکتب نئوکلاسیک قرن نوزدهم است. او نه تنها به زبان عربی، بلکه به فارسی و ترکی نیز شعر میسرود که در دو جلد منتشر شد، جلد عربی با طرح «تزئینات گلدوزی» (عنوانی که منعکسکننده ماهیت سنتی اثر است) و جلد ترکی و فارسی با طرح «شکوفه» (۱۸۹۶). او الخنساء را الگوی خود قرار داد و معاصرانش او را بزرگترین شاعره از آن زمان میدانستند.
او نیز مانند الخنساء در سرودن مرثیههایی که بسیاری از آنها از مرگ اعضای خانواده الهام گرفته شده بود، سرآمد بود. بهترین اشعار او اشعاری است که در سوگ مرگ دختر محبوبش توحید سروده شده است، جایی که عمق احساساتش او را قادر ساخت تا بر سنت و عرف غلبه کند و درد و اندوه خود را به شیوهای عمیق و اصیل بیان کند. اگرچه او در اشعار عاشقانهاش شخصیتی مردانه را به خود میگرفت، اما اشعارش از فردیت و عمق احساسی برخوردار بود که در اشعار معاصرانش یافت نمیشد. بسیاری از زنان دیگر از خانوادههای روشنفکر لیبرال، اشعاری به سبک قصیده نئوکلاسیک میسرودند؛ بخش عمدهای از این اشعار در مجلات و نشریات زنانهای که در آغاز قرن بیستم در قاهره و بیروت تأسیس شده بودند، منتشر میشد. می زیاده [Mayy Ziyada] [ماری الیاس زیاده] (۱۸۸۶-۱۹۴۱) اولین زنی بود که به بیان شاعرانه، صدای زنانهی متمایزی بخشید و در عین حال از محدودیتهای قالبهای سنتی رهایی یافت. می در ناصره متولد شد، اما بیشتر عمر خود را در قاهره گذراند، جایی که سالن ادبی او در دهههای دوم و سوم این قرن، محل ملاقات نویسندگان و روشنفکران بود. در نتیجهی تحصیلات به سبک غربی، او چندین زبان اروپایی را میدانست و عموماً با ادبیات، فلسفه و اندیشهی اجتماعی غرب آشنا بود. در سال ۱۹۱۱، او مجموعهای از اشعار به زبان فرانسوی با عنوان «گلهای رویا» (Fleurs de Reve) را با نام مستعار ایزیس کوپیا (لاتینشدهی نام خودش) منتشر کرد که تأثیر رمانتیسم غربی، بهویژه لامارتین و بایرون را نشان میداد. با افزایش علاقه و دانش او به زبان عربی، او تصمیم گرفت که این زبان، رسانهی مناسبتری برای بیان هویت فرهنگی عرب است. او به ایدههای فلسفی و زیباییشناختی شاعران مهجری (تبعیدیان عرب در آمریکای شمالی در آغاز قرن) علاقهمند شد و آثارش تحت تأثیر آنها، بهویژه از بااستعدادترین و پرکارترین عضو آن، جبران خلیل جبران، شاعر رمانتیک/عارف، قرار دارد. شاعران مهجری تحت تأثیر شاعران آمریکایی، بهویژه ویتمن و در گسست کامل از سنت، نوعی از شعر آزاد را برگزیدند که در عربی به عنوان شعر المنثور یا «شعر منثور» شناخته میشود. می زیاده دو جلد از «شعر منثور» را منتشر کرد؛ کلمات و نشانهها (۱۹۲۲) و تاریکی و نور (۱۹۲۳). این آثار که لحنی بسیار ذهنی دارند، میتوانند گاهی عمیقاً تأملبرانگیز و عبادی باشند، اما در برخی دیگر درونگرا، مالیخولیایی و بیش از حد احساساتی. با این حال، آنها تلاشی جدی برای بیان شاعرانه معضل معنوی و عاطفی هستند که زن عرب در آغاز قرن بیستم خود را در آن میدید. با وجود موفقیت مردمی و موفقیت انتقادی آثار شاعران مهجری، «شعر منثور» در سرزمینهای مرکزی ادبیات عرب، یعنی قاهره، بیروت و بغداد، ریشه نگرفت؛ و قالبی بسیار بیگانه و انحرافی رادیکال از اصول نئوکلاسیسیسم بود. با این حال، با به جلو رفتن قرن بیستم، جهان عرب که شاهد تغییرات سیاسی و فرهنگی مداوم بود، نیاز به قالبی جدید که منعکسکنندهی ارزشهای زیباییشناختی جدید باشد داشت. این امر خود را در موجی از تجربیات و نوآوری نشان داد که در اواخر دهه ۱۹۴۰ منجر به تولد جنبش «شعر آزاد» شد. الشعر الحر، «شعر آزاد» عربی (که با «شعر آزاد» غربی متفاوت است) از برخی وزنهای کلاسیک استفاده میکند اما آزادی کامل در طول سطر و قافیه را میپذیرد و برای موسیقیایی بودن خود به تکرار و موازیسازی متکی است. سلمی خضرا الجیوسی [Salma Khadra al-Jayyusi]، شاعر و منتقد فلسطینی، در کتاب «روندها و جنبشها در شعر مدرن عرب» (لیدن ۱۹۷۷) موفقیت آن را به این واقعیت نسبت میدهد که «هم از نظر هنری بالغ بود و هم به موقع، زیرا با برههی تاریخی و روانی جهان عرب مطابقت داشت». «شعر آزاد» اولین بار توسط شاعر عراقی، نازک الملائکه [Nazik al-Mala’ika]، با انتشار شعر «وبا» در سال ۱۹۴۷، که به مثابه ابراز همدردی با مصر در دوران همهگیری وبا سروده شده بود، وارد عرصه شعر شد. در سال ۱۹۴۹، او مجموعهای با عنوان «خردهها و خاکسترها» (بغداد) منتشر کرد که شامل چندین شعر در قالب «شعر آزاد» بود. این قالب جدید باعث اعتراض سنتگرایان شد، اما آزادیای که در عین حفظ ریتم شاعرانه ارائه میداد، بسیاری از معاصران او را به خود جذب کرد. این قالب به پربارترین قالب در شعر مدرن عرب تبدیل شد. آثار انتقادی او، بهویژه «مسائل شعر معاصر» (بیروت ۱۹۶۲)، با تلاشهایش برای تعریف محدودیتهای این قالب و ارائه چارچوب نظری به آن، به تثبیت این قالب جدید کمک کرد. اگرچه بخش عمدهای از اشعار او درگیر درد، سرخوردگی و پوچی است، اما شوخطبعی خشک، طنز و تمسخر بیطرفانه و رد طراوتبخش احساساتگرایی را نشان میدهد. تسلط او بر زبان و تواناییاش در تطبیق کامل آن با معنا، بهویژه در اشعار توصیفیاش که مملو از تصاویر زیبا، گاهی ناب و خیرهکننده و گاهی گرم و شهوانی است، آشکار است. او لحن غمانگیزی که در اشعارش موج میزند را به درد زن بودن در جهان عرب و شکستهای سیاسی مردمش نسبت میدهد. نازک الملائکه حداقل شش مجموعه شعر از جمله کتاب بسیار محبوب «ته موج» (بیروت ۱۹۵۷) و «درخت ماه» (بیروت ۱۹۶۸) منتشر کرده است؛ او چه از نظر شکل و چه از نظر محتوا، در توسعه شعر معاصر عرب نقش محوری داشته و دارد. موفقیت او به عنوان یک شاعر تا حدودی باید مدیون تأثیر مادرش، سلیمه الملائکه [Sulaymah al-Mala’ika] [سلیمه عبدالرزاق الملائکه مشهور به سلما الملائکه و با کنیهی ام نزار] (۱۹۰۸-۱۹۵۳)، معروف به ام نزار، باشد که شاعری مشهور در شعر شفاهی عراق بود. اگرچه شعر ام نزار از نظر شکل و استفاده از آرایههای زبانی سنتی بود، مضامین او منعکسکننده مسائل روز – مسئله ملی و جایگاه زنان – بود. پس از مرگ او، دخترش اشعار او را جمعآوری و در کتابی با عنوان «ترانههای افتخار» (۱۹۶۵) منتشر کرد. فدوی طوقان [Fadwa Tuqan] فلسطینی، معاصر نازک الملائکه، احتمالاً محبوبترین شاعر زن در جهان عرب امروز بود. او در سال ۱۹۱۷ در شهر نابلس، جایی که امروزه کرانه باختری است، متولد شد و خواهر شاعر ملیگرای بسیار محبوب فلسطینی، ابراهیم طوقان، است که مدتهاست درگذشته است. فدوی طوقان نویسندهای بسیار پرکار بود؛ او حداقل هشت مجموعه شعر منتشر کرد و مرتباً در مجلات ادبی سراسر جهان عرب همکاری میکرد.
آثار او را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد. اشعار اولیه او، در جلدهای «تنها با روزها» (۱۹۵۵)، «آن را یافتم» (۱۹۶۲) و «به ما عشق بده» (۱۹۶۵)، عمدتاً در قالب قصیده یا چکامه سنتی هستند. این اشعار لحنی ذهنی و درونگرایانه دارند و احساسات بیگانگی، اضطراب و پوچی شاعر را منعکس میکنند. گاهی اوقات تضادی بین این دنیای بسته و منزوی و آرزوی رهایی از آن وجود دارد. با وجود این، یک حقیقت عاطفی و سادگی در آثار او وجود دارد که مانع از آن میشود که بیش از حد احساساتی یا ترحمبرانگیز شود. پس از اشغال کرانه باختری در سال ۱۹۶۷، اشعار فدوی طوقان به طور فزایندهای به تراژدی، «زخم عمیق» مردم فلسطین پرداخت و با این کار، او به تدریج از سختی قالبهای سنتی فاصله گرفت و به «شعر آزاد» رهاییبخش روی آورد. در مرحله دوم کار او، درد فردی و شخصی اشعار اولیهاش به درد جمعی مردمش تبدیل شد. بخش عمدهای از این آثار، در توصیفات گرافیکی و حسی از زیبایی و حاصلخیزی سرزمین، در تصویر فلسطین به عنوان مادر سوگوار یا معشوق جداافتاده و در لحن غالب گسست و ریشهکنی، نمونهای از شعر معاصر فلسطین است. در کتابهای «مبارز آزادی» (۱۹۶۸)، «شب و شوالیهها» (۱۹۶۹) و «کابوس روز» (۱۹۷۴) حس غالب فقدان – فقدان سرزمین، دوستان و عزیزان، ایمان و معصومیت – وجود دارد. و با این حال، این شعر چنان ریشه در فلسطین فیزیکی و عاطفی دارد که تأییدی بر آن و انکار فقدان مطلق آن است. اگر فدوی طوقان صدای شاعرانهی تجربهی فلسطینیان در کرانه باختری است، پس سلمی خضرا الجیوسی را میتوان صدای شاعرانهی زن فلسطینی در تبعید دانست. او که در سال ۱۹۲۸ در اردن متولد شد، در اورشلیم بزرگ شد، در انگلستان تحصیل کرد و در بسیاری از نقاط جهان زندگی کرد. او در تلاشهایش برای بیان هنریِ دوگانهی بیگانگی و محرومیتِ فلسطینی بودن و زن بودن، از فدوی طوقان تجربیتر و جسورتر است. او یک مجموعه شعر بزرگ با عنوان «بازگشت از بهار رویایی» (۱۹۶۰) منتشر کرده است که احتمالاً مشهورترین شعر او «بیریشه» است، تصویری تکاندهنده از سرگردانیهای یک پناهندهی فلسطینی. از آن زمان، او عمدتاً در مجلات و نشریات ادبی آثارش را منتشر کرده است. شعر او، شعر یک روشنفکر و نظریهپرداز، در زبان و تکنیک تجربی و نوآور و تحت تأثیر دانش و درک او از سنتهای مختلف شعری غربی است. در حوزه ادبیات عرب، آثار او با آثار تموزیین، گروهی از شاعران سوری و لبنانی که به خاطر استفاده آگاهانه از تمثیل و اسطوره (بهویژه تموز یا چرخه آدونیس) شناخته میشوند، مرتبط دانسته شده است. در اواخر دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی، بیروت به مرکز ادبی جهان عرب تبدیل شد؛ فضای باز و چندفرهنگی آن، نویسندگان و روشنفکرانی را از نقاط مختلف جهان عرب جذب میکرد. علیرغم آشفتگی سیاسی و بیثباتی اجتماعی دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی، نویسندگان آن، بهویژه نویسندگان زن، به نوشتن ادامه دادهاند. میگویم «بهویژه نویسندگان زن» زیرا در این دوره، چیزی پدیدار شده است که تنها میتوان آن را مکتبی از «ادبیات جنگ داخلی زنان» توصیف کرد که متشکل از نویسندگان داستان و شاعران است. آثار آنها را میتوان به طور جمعی به مثابه تلاشی برای بخشیدن شکلی مادی و پایدار به وحشت و ویرانیای که آنها را احاطه کرده است، از طریق رسانهی ادبیات، در نظر گرفت. آنها از درون تراژدیای که در آن شرکت دارند – قربانیان و شاید عاملان آن – مینویسند. این مضامین در قالبها و اصطلاحات متنوعی – رئالیسم تصویری، نمادگرایی، فانتزی و سورئالیسم – بیان میشوند. هدی النعمانی [Huda al-Na’amani]، شاعر متولد دمشق که اکنون ساکن بیروت است، موفق شده است این تجربه را با سبکی شاعرانه و بسیار متمایز بیان کند. در سال ۱۹۷۹ او مجموعهای با عنوان «یادم هست که یک نقطه بودم، یک دایره بودم» منتشر کرد که به دلیل تمامیت موضوعیاش، در واقع میتوان آن را یک شعر بلند تقسیمشده به بخشهای مختلف دانست. این اثر، جریانی پیوسته از تصاویر – مبهم، عجیب و غریب و سورئالیستی، تکهتکه و گسسته – است که در جهانی کیهانی به سرعت در حال حرکت است. در مجموعهی «او آنجاست، غلتیدن روی یخ» (۱۹۸۲)، او از نمودارها به عنوان بخش جداییناپذیر از ترکیب هنری خود استفاده میکند تا روابط فضایی و حرکات نمادها و تصاویر خود را به تصویر بکشد. آثار او عمیقاً لحنی مذهبی دارند، زیرا بخش زیادی از نمادگرایی آنها از صوفیان (عارفان مسلمان) و تمایل آنها به اتحاد وجدآمیز با الوهیت گرفته شده است و در پی آن است که با فراتر رفتن از نابودی و مرگ، به وحدت معنوی و رستاخیز برسد. در سال ۱۹۸۲، امیلی نصرالله [Emily Nasrallah]، نویسندهی لبنانی که بیشتر به خاطر داستانهای نثرش تا اشعارش شناخته میشود، «رمانی» با عنوان «این خاطرات» منتشر کرد که بخش اول آن به نثر و بخش دوم آن به شعر نوشته شده است، گویی نویسنده برای بیان احساساتش به آزادی و انعطافپذیری بیشترِ زبان شاعرانه نیاز داشته است. این اثر که همزمان شعری عاشقانه، سرودی و مرثیهای برای بیروت است، ترکیبی کلامی از صحنهها و تصاویر روزمره، پیشپاافتاده و به طرز چشمگیری زیبا، از ظلم و نیکی انسان، از رنج، تحقیر و مرگ است. هیچ بحثی در مورد شعر معاصر لبنان بدون اشاره به دو زن بسیار مهم و بااستعداد، کامل نخواهد بود. این دو زن اگرچه به زبان عربی نمینویسند، اما دائماً هویت لبنانی و عربی خود را تأیید میکنند. اتل عدنان [Etel Adnan] شاعر، رماننویس و روزنامهنگاری است که عمدتاً به زبان فرانسه و همچنین به زبان انگلیسی مینویسد. اگرچه او اشعار عاشقانهای نیز سروده است، اما بیشتر آثار او بُعد سیاسی آشکاری دارند. جبو (۱۹۷۰) و قطار سریعالسیر بیروت-جهنم (۱۹۷۳) با استفاده از اشارات کتاب مقدس، اسطورهای و تاریخی، نکوهشی تند و تلخ از سیاستمداران و رژیمها و فریادی از خشم نسبت به رنج بشر، بهویژه رنج فلسطینیها و لبنانیها هستند. آخرالزمان اعراب (۱۹۸۰) مجموعهای هنری از کلمات و نمادها، پر از درد و خشم است که مبهم و تفسیر آن دشوار است. نادیا توئنی [Nadia Tueni] نیز از سنت فرانسویزبان در لبنان میآید و آثار اولیه او تأثیر قوی نمادگرایی فرانسوی را نشان میدهد. در دو کتاب اخیر «لبنان. ۲۰ شعر برای یک عمو» (۱۹۷۹) و «آرشیو احساسات جنگ لبنان» (۱۹۸۲)، شاعر به بررسی رابطه شخصی بین فرد و ملت میپردازد، ایمان خود را به استعداد و توانایی لبنان برای تولد دوباره ابراز میکند و قدرت و پایداری زنان آن را ستایش میکند. در این مقدمه کوتاه بر شعر زنان عرب و زمینهای که در آن نوشته شده است، تنها به چند نویسنده اشاره شده است، کسانی که به نظر میرسد سهم آنها در ادبیات خاورمیانه عربی بهویژه قابل توجه بوده است. زنان بسیار دیگری نیز در سراسر جهان عرب امروز شعر میسرایند. امامیه عباس العماره در بغداد، لیلا علوش در اورشلیم، عایشه الارناوط در دمشق و فوزیه ابوخالد در ریاض، تنها چند نمونه از این زنان هستند. شعر آنها چه از نظر فرم سنتی باشد چه تجربی، چه تمثیلی، عرفانی یا عاشقانه، همگی منعکسکنندهی دغدغههای موضوعی یکسانی هستند. دغدغههایی مانند میل به بازتعریف خود، چه از نظر فردی و چه از نظر جمعی، که همزمان زن و عرب است، و کاوشی در مشکلات و تنشهای ذاتی چنین وفاداری دوگانهای. شاعران زن معاصر عرب، در آگاهی سیاسی خود و تلاشهایشان برای توسعهی زیباییشناسی مناسب، بخشی از یک جنبش ادبی گستردهتر هستند که از دههی ۱۹۵۰ «تعهد» را یک ویژگی مشروع، شاید حتی ضروری، ادبیات معاصر عرب دانسته است. آنها در تلاش خود برای هویت دوگانه، شخصی و سیاسی، دغدغههای نویسندگان زن در بسیاری از نقاط جهان در حال توسعه، بهویژه در آفریقا و آمریکای لاتین را به اشتراک میگذارند. تا همین اواخر، ادبیات عرب تقریباً به طور کامل برای خوانندگان غربی در دسترس نبود؛ در سالهای اخیر این وضعیت در حال تغییر است، زیرا هم نثر و هم شعر به تدریج به صورت ترجمه منتشر میشوند. تا به امروز، یک مجموعه از اشعار زنان در کتاب انگلیسی «زنان هلال حاصلخیز» (ویراستار کمال بولاتا، واشنگتن ۱۹۷۸) منتشر شده است؛ برخی از اشعار زنان نیز در «شعر مدرن عرب» (ویراستار و ترجمه عیسی بولاتا، لندن ۱۹۷۶)، «زنان و خانواده در خاورمیانه: صداهای جدید تغییر» (ویراستار ای. فرنیا، آستین ۱۹۸۵)، «عروسی فلسطینی» (ویراستار و ترجمه ای. ام. المسیری، واشنگتن ۱۹۸۲) و «گلچینی از شعر مدرن عربی» (ویراستاران ام. خوری و اچ. الگار، برکلی ۱۹۷۵) گنجانده شده است.
یادداشتها
۱- مهجر (عربی: المهجر، یکی از معانی تحتاللفظیتر آن «پراکندگی عرب») جنبشی مرتبط با جنبش ادبی مهاجران رمانتیسم بود که توسط نویسندگان عربزبانی که در آغاز قرن بیستم از لبنان، سوریه و فلسطین تحت حکومت عثمانی به آمریکا مهاجرت کرده بودند، آغاز شد و در دهه ۱۹۱۰ به یک جنبش تبدیل شد. نویسندگان جنبش مهجر، مانند اسلاف خود در جنبش نهضه (یا «رنسانس عربی»)، با مواجهه شخصی خود با جهان غرب برانگیخته شدند و در تجدید ادبیات عرب مشارکت کردند، از این رو گاهی اوقات از طرفداران آنها به عنوان نویسندگان «نهضه متأخر» یاد میشود. این نویسندگان، در آمریکای جنوبی و همچنین ایالات متحده، در واقع در توسعه نهضه در اوایل قرن بیستم نقش داشتند. خلیل جبران به عنوان تأثیرگذارترین «شاعر مهجر» شناخته میشود.
۲- شعر آزاد (عربی: الشعر الحر) موفقترین تجربه وزنی در شعر عربی قرن بیستم بود. ایدئولوژی شعر آزاد در زبان عربی توسط دو شاعر عرب، بودار شکیر السیاب و نازک الملائکه، پس از جنگ جهانی دوم کشف و رواج یافت. آنها به اتفاق آرا از پیشگامان شعر آزاد در زبان عربی محسوب میشوند.