مقدمه
زبانها در طول تاریخ اغلب از طریق فرآیندهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مانند فتوحات نظامی، تجارت و گسترش ادیان به مناطق جدید منتقل شدهاند و این گسترش معمولاً با نوعی فشار یا اجبار همراه بوده است. این فشار میتواند مستقیم (مانند تحمیل زبان رسمی توسط فاتحان) یا غیرمستقیم (مانند نیاز به زبان برای تجارت یا پذیرش دین) بوده باشد. در کل، به عقیده من هیچ زبان زندهای بدون اینکه تحمیل شده باشد نمیتواند به زیست خود ادامه دهد و کندوکاو در هر زبانی این موضوع را آشکار میکند. به همین منظور، بحث در مورد تحمیل عربی را کنار میگذارم و بیشتر در این مقاله سعی دارم به این نکته بپردازم که بعد از فتح ایران توسط اعراب و برخورد این دو زبان، چه تغییراتی در اتمسفر هر دو به وجود آمد و هر دو تمدن چه تاثیراتی روی یکدیگر گذاشتند.
شعر عرب به عنوان یکی از دستاوردهای بزرگ تمدن عربی در پیش از اسلام و پس از آن، به شکل گستردهای بر روی بسیاری از تمدنها، از جمله ایران، تاثیر عمیقی داشته است. ادبیات ایران نیز از این منبع عظیم فرهنگی برداشت کرده است و البته چیزهای زیادی به آن افزوده است. این تاثیرات آنقدر عمیق و کاربردی هستند که هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. در این مقاله سعی میکنم بدون سوگیری و با توجه به اسناد و تاریخ، به این تاثیر دوسویه نگاهی داشته باشم.
سایبان تمدن عربی همان شعر است
بادیهنشینی اعراب و زندگی پراکنده و نبود شهرهای بزرگ باعث شد که آنها بر شعر و فرهنگ شفاهی تمرکز کنند. شعر بهعنوان ابزار حفظ تاریخ، ارزشها و رقابت قبیلهای به صورت گسترده استفاده میشد. برعکس تمدنهای دیگر مانند ایران و یونان که شهرنشینی باعث شد توسعه وارد معماری و فلسفه و اصول کشورداری شود. شرایط جغرافیایی در نهایت باعث شد اعراب بر روی زبان و بهخصوص شعر، که اوج غنای زبانی است، تمرکز کنند.
بازارهای شعر
مراکز رقابت ادبی و تقویت بلاغت بازارهای شعر در شبهجزیره عربستان پیش از اسلام، عکاظ (نزدیک طائف)، ذیالمجاز (نزدیک مکه)، و مجنّه (در یمن) مراکز فرهنگی مهمی بودند که نقشی مانند آکادمیهای ادبی را ایفا میکردند. این بازارها نهتنها محل تجارت و تبادلات اقتصادی، بلکه فضایی برای رقابت شاعران، تقویت بلاغت و فصاحت، و حفظ هویت قبیلهای بودند. بازارهای شعر بهعنوان یکی از عوامل اصلی غنای ادبیات عرب شناخته میشدند و تأثیر عمیقی بر فرهنگ شفاهی و نوشتاری عربها داشت.
این بازارها در فصول خاصی برگزار میشدند، زمانی که قبایل برای تجارت و صلح گرد هم میآمدند. عکاظ مهمترین بازار بود و بهعنوان «المپیاد شعر» عربها شناخته میشد. شاعران از قبایل مختلف در این بازارها گرد هم میآمدند و قصیدههای خود را در حضور داوران و مخاطبان میخواندند. قصیدههای برتر به دیوار کعبه آویخته میشدند (معلقات). موضوعات شعری شامل اشعار نسیب (توصیف عاشقانه)، رحیل (سفر در بیابان)، فخر (افتخار قبیلهای)، هجو (طعنه به دشمنان)، و وصف طبیعت بودند. داوری این مسابقات معمولاً شاعران برجسته یا اشراف قبایل بودند و اشعار را بر اساس فصاحت (روانی کلام)، بلاغت (زیبایی بیان)، و وزن عروضی قضاوت میکردند. مثال: قصیده امرؤالقیس در عکاظ به دلیل توصیفات طبیعت و بلاغتش مورد تحسین قرار گرفت: > قفا نبک من ذکری حبیب ومنزلِ / بسقط اللوی بین الدخول فحوملِ شاعران بهعنوان سخنگویان قبایل، از طریق شعر به دفاع از افتخارات قبیله و هجو دشمنان میپرداختند. این رقابتها گاهی به صلح یا تشدید درگیریها منجر میشد. شعرهای برتر (مانند معلقات) بهصورت شفاهی منتقل و بعدها مکتوب شدند، که به تکامل زبان عربی کلاسیک کمک کرد. این بازارها بهعنوان پیشزمینهای برای فرهنگ ادبی اسلامی عمل کردند. برای مثال، سبک قصیدهسرایی در دوره اسلامی (مانند اشعار حسان بن ثابت) ریشه در این سنت داشت. شواهد باستانشناختی: کتیبههای صفائی (۵۰٬۰۰۰ کتیبه در شمال عربستان) شامل اشعار کوتاهی هستند که نشاندهنده تأثیر فرهنگ بازارهای شعر است. مثلاً یک شعر جنگی ششخطی در کتیبه صفائی یافت شده که به سبک قصیدههای عکاظ شباهت دارد. کتیبههای نبطی (مانند کتیبه نماره، ۳۲۸ میلادی) نیز اشعار و عبارات بلاغی دارند که با فرهنگ بازارهای شعر مرتبطاند. در حالی که ایران و یونان نهادهای فرهنگی مکتوب داشتند، بازارهای شعر عربی بر شفاهی بودن تأکید داشتند، هرچند کتیبهها نشاندهنده وجود فرهنگ نوشتاری نیز هستند.
ویژگیهای زبان عربی
زبان عربی دارای واژگان بسیار گستردهای است که امکان بیان دقیق و متنوع مفاهیم را فراهم میکند. برای بسیاری از مفاهیم، چندین واژه با تفاوتهای ظریف معنایی وجود دارد، که این ویژگی بهویژه در شعر و نثر بلاغی برجسته است.
ویژگیها
۱.وجود مترادفهای متعدد برای یک مفهوم. برای مثال، کلمه «شجاعت» با واژگان مختلفی مانند شجاعه، نجده، بأس و جرأه؛ هر کدام از این واژهها معنای کمی متفاوت با دیگری دارند.
۲. توانایی ساخت واژگان جدید از ریشههای سهحرفی (مانند کتب برای نوشتن، کتاب برای کتاب، مکتب برای دفتر کار). مثال: در قصیده امرؤالقیس (معلقات): > وإنّی لأعْفو عن الزّلّهِ الأُولى / وأُمضی إذا عاودَ الذنبَ ثانیا استفاده از واژگان متنوع برای توصیف خطا (زله، ذنب) نشاندهنده غنای واژگانی است. این موضوع نشان میدهد که زبان عربی از یک نظام ریشهمحور استفاده میکند که در آن اکثر واژگان از ریشههای سهحرفی یا چهارحرفی مشتق میشوند. این نظام، همانطور که اشاره شد، امکان خلق واژگان جدید با معانی مرتبط را فراهم میکند (مانند ک-ت-ب برای نوشتن یا س-ل-م برای صلح). با افزودن الگوهای صرفی (مانند فعل، فاعل، مفعول)، واژگان جدید ساخته میشوند. مثالی که در بالا داشتیم را ادامه میدهیم، از ریشه ک-ت-ب: کتاب (کتاب)، کاتب (نویسنده)، مکتبه (کتابخانه). این نظام انعطافپذیری بالایی در شعر و نثر ایجاد میکند، زیرا شاعران میتوانند واژگان جدید یا مرتبط را بهراحتی خلق کنند. مثال: از ریشه س-ل-م: سلام (صلح)، مسلم (کسی که تسلیم شده)، استسلام (تسلیم شدن). در قرآن: «وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ» (سوره انعام، آیه ۵۴) که واژه «سلام» از ریشه س-ل-م مشتق شده است. تأثیر بر ایران: این نظام در زبان پارسی تأثیر مستقیم نداشت، زیرا پارسی از نظام ریشهمحور استفاده نمیکند، اما واژگان مشتقشده عربی (مانند حکمت، محکوم، عشق و عدالت) به پارسی وارد شدند و در نثر «گلستان» سعدی یا شعر مولانا و حافظ تاثیر داشتند.
۳. بلاغت و فصاحت: زبان عربی به دلیل بلاغت (زیبایی کلام) و فصاحت (روانی و صحت بیان) در ادبیات جاهلی و اسلامی شهرت دارد. این ویژگیها در شعر، نثر و بهویژه قرآن کریم به اوج خود رسیدند. بلاغت یا همان توانایی بیان مفاهیم عمیق با زیبایی و ایجاز. این ویژگی در قصیدههای جاهلی (مانند معلقات) و قرآن دیده میشود. فصاحت: استفاده از واژگان روان و بدون پیچیدگیهای غیرضروری. این ویژگی باعث شد که عربی برای خطابه و شعر مناسب باشد. آرایههای ادبی مانند تشبیه، استعاره، جناس و سجع در عربی بسیار رایجاند و به غنای ادبی کمک میکنند. مثال: در قصیده زهیر بن ابیسلمی: > ومن لا یذد عن حوضه بنسائه / فإنّ حواضبه تهدّم بالرماح استفاده از جناس (حوض/حواضب) و تشبیه نشاندهنده بلاغت است. در قرآن: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ» (سوره بقره، آیه ۲۶۱) که تشبیه زیبایی را به کار برده است. تأثیر بر ایران: آرایههای بلاغی عربی (تشبیه، جناس، سجع) در شعر پارسی (مانند اشعار فرخی سیستانی) و نثر (مانند «گلستان» سعدی) رواج یافتند. مثلاً: > سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش به نکویی نبرند این بیت از سعدی از سجع عربی الهام گرفته است.
۴. وزن عروضی و موسیقی کلام: شاید بیشترین تأثیری که زبان پارسی از زبان عربی داشته باشد، در همین بخش است. زبان عربی از نظام عروضی پیچیدهای استفاده میکند که توسط خلیل بن احمد فراهیدی (ایرانیتبار) تدوین شد. این نظام به شعر عربی ریتم و موسیقی خاصی میبخشد که در فرهنگ شفاهی بادیهنشینان بسیار مهم بود.
اوزان عروضی (مانند بحر طویل، رمل، هزج) بر اساس الگوهای هجای بلند و کوتاه (فعلن، مفاعیلن) تنظیم میشوند. این اوزان امکان حفظ و انتقال شفاهی شعر را آسان میکردند، زیرا ریتم آنها به خاطر سپردن کمک میکرد. موسیقی کلام در نثر مسجع (مانند مقامات حریری) نیز دیده میشود. مثال: قصیده امرؤالقیس در بحر طویل سروده شده که ریتم موزونی به شعر میدهد: > قفا نبک من ذکری حبیب ومنزلِ / بسقط اللوی بین الدخول فحوملِ در نثر: مقامات حریری با جملات موزون و مسجع، موسیقی کلام را نشان میدهد. اوزان عروضی عربی بر شعر پارسی، بهویژه در سبک خراسانی (مانند اشعار رودکی)، تأثیر گذاشت. برای مثال، بحر متقارب در شاهنامه فردوسی ریشه در اوزان عربی دارد: > به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد.
۵. تکامل خط و فرهنگ نوشتاری: خط عربی از خطوط باستانی (مانند نبطی و صفائی) تکامل یافت و به خط کوفی و سپس نسخ منجر شد. این تکامل به استانداردسازی زبان و نگارش متون کمک کرد. کتیبههای پیش از اسلام (مانند کتیبه نماره، ۳۲۸ میلادی) نشاندهنده وجود فرهنگ نوشتاری در عربهای جاهلی هستند. خط عربی با حروف متصل و انعطافپذیر، برای نگارش شعر و نثر مناسب بود. بیش از ۶۵٬۰۰۰ کتیبه پیش از اسلام (۵۰٬۰۰۰ صفائی، ۱۵٬۰۰۰ صبائی و مینائی) کشف شده که محتوای آنها شامل اشعار، دعاها و اسامی است. مثال: کتیبه زبد (۵۱۲ میلادی) با خط پالئو-عربی، دعایی به «الإله» را نشان میدهد. کتیبه صفائی با شعر جنگی ششخطی، نمونهای از ادبیات نوشتاری جاهلی است. تأثیر بر ایران: خط عربی پس از اسلام جایگزین خط پهلوی شد و در نگارش متون پارسی (مانند نسخههای اولیه شاهنامه) استفاده شد. ایرانیان با پذیرش این ویژگیها، ادبیات پارسی را غنی کردند، اما هویت زبانی خود را نیز حفظ کردند.
نقش ایرانیان در ادبیات عرب
نقش ایرانیان در ادبیات عرب یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین مشارکتهای فرهنگی در تاریخ تمدن اسلامی است. ایرانیان پس از فتح ایران توسط اعراب در قرن هفتم میلادی (۶۳۳-۶۵۱ م)، نهتنها زبان و ادبیات عربی را پذیرفتند، بلکه با تلفیق فرهنگ غنی پارسی و دانش ساسانی، به غنای ادبیات و علوم عربی کمک کردند. این مشارکت، بهویژه در دوره عباسیان (۷۵۰-۱۲۵۸ م)، در حوزههای شعر، نثر، علوم زبانی، تاریخنگاری و ترجمه متون به اوج خود رسید. در ادامه، نقش ایرانیان در ادبیات عرب را با جزئیات، مثالهای مشخص و تحلیلهای تاریخی شرح میدهم.
۱. تدوین و استانداردسازی زبان عربی: ایرانیان با تدوین دستور زبان و علوم زبانی، به حفظ و استانداردسازی زبان عربی کمک کردند. این تلاشها زبان عربی را به زبانی علمی و ادبی جهانی تبدیل کرد. ابوبشر عمرو بن عثمان سیبویه، دانشمند ایرانیتبار از اهواز، با نگارش «الکتاب» اولین دستور زبان جامع عربی را تدوین کرد. این اثر پایههای نحو (گرامر) و صرف (ساخت واژه) عربی را نظاممند کرد و برای قرنها مرجع اصلی زبانشناسان بود. «الکتاب» ساختارهای نحوی مانند فاعل، مفعول و حال را تحلیل کرد و به رفع ابهامات زبانی کمک نمود. این اثر زبان عربی را از پراکندگی گویشهای قبیلهای به یک زبان استاندارد تبدیل کرد. مثال: سیبویه در تحلیل جمله «ضرب زیدٌ عمراً» نقش فاعل (زید) و مفعول (عمر) را توضیح داد، که به درک دقیقتر ساختارهای عربی منجر شد. استانداردسازی زبان عربی توسط سیبویه به نگارش متون علمی و ادبی دقیقتر کمک کرد، که ایرانیان و اعراب از آن بهره بردند. خلیل بن احمد فراهیدی، این دانشمند ایرانیتبار از عمان، علم عروض (وزن شعر) را تدوین کرد و اولین فرهنگ لغت عربی، «کتاب العین»، را نوشت. «کتاب العین» واژگان عربی را بر اساس حروف الفبا سازماندهی کرد و مرجعی برای واژهشناسی شد. تدوین بحرهای عروضی (مانند بحر طویل، رمل) توسط خلیل، به شاعران عربی و پارسی امکان سرودن اشعار موزون داد. بحر طویل در قصیده امرؤالقیس و بعدها در شعر پارسی (مانند اشعار رودکی) استفاده شد. علم عروض خلیل بر شعر عربی و پارسی تأثیر گذاشت و به حفظ ریتم و موسیقی کلام کمک کرد.
۲. غنای نثر عربی: ایرانیان با ترجمه متون پارسی و خلق آثار نثر جدید، سبکهای نوینی به نثر عربی افزودند. این آثار از حکمت پارسی و بلاغت عربی بهره بردند. عبدالله بن مقفع (متوفی ۷۵۹ م): ابنمقفع، نویسنده ایرانیتبار از پارس، با ترجمه «کلیله و دمنه» از پهلوی (واسطهای از سانسکریت) به عربی، سبک نثر داستانی را در ادبیات عربی غنی کرد. این اثر مجموعهای از حکایات اخلاقی با نثر مسجع (موزون) است که به آموزش حکمت و سیاست میپردازد. داستان «شغال و زاغ» در «کلیله و دمنه» با نثر مسجع و درسهای اخلاقی، نمونهای از تلفیق فرهنگ پارسی و بلاغت عربی است. ابنمقفع همچنین آثاری مانند «الأدب الکبیر» و «الأدب الصغیر» نوشت که به آموزش آداب درباری و حکمت پارسی در قالب عربی پرداختند. محمد بن جریر طبری (متوفی ۹۲۳ م)، مورخ ایرانیتبار از آمل، با نگارش «تاریخ الرسل و الملوک» (تاریخ طبری) سبک تاریخنگاری عربی را توسعه داد. این اثر تاریخ جهان از آفرینش تا دوره اسلامی را با نثر روان و دقیق شرح میدهد. توصیف فتح ایران در «تاریخ طبری» با جزئیات و بلاغت عربی نوشته شده و منبع اصلی برای تاریخنگاران بعدی بود. «تاریخ طبری» بهعنوان الگویی برای تاریخنگاری اسلامی، بر نثر پارسی (مانند «تاریخ بلعمی»، ترجمه پارسی از طبری) اثر گذاشت.
۳. تأثیر بر شعر عربی: ایرانیان با وارد کردن عناصر فرهنگی پارسی به شعر عربی، سبکهای جدیدی خلق کردند و شعر عربی را از حالت صرفاً بادیهنشینی به فرهنگ شهری و درباری نزدیک کردند.
ابونواس (۷۵۶-۸۱۴ م): حسن بن هانی، معروف به ابونواس، شاعر ایرانیتبار از اهواز، با اشعار بزمی، مدحی و عاشقانه خود، سبک جدیدی به شعر عربی افزود. او از فرهنگ درباری پارسی، مانند توصیف باغها، جشنها و شراب، الهام گرفت. مثال: > ألا فاسقنی خمراً وقل لی هی الخمر / ولا تسقنی سرّاً إذا أنت لم تجهر این بیت با توصیف بزم و شراب، از فرهنگ پارسی ساسانی تأثیر گرفته و با بلاغت عربی سروده شده است. ابونواس همچنین در هجو و مدح مهارت داشت و اشعارش در دربار عباسیان محبوب بود. تأثیر: سبک بزمی ابونواس بر شاعران بعدی عربی و حتی پارسی (مانند منوچهری دامغانی) اثر گذاشت. بشار بن برد (۷۱۴-۷۸۴ م): این شاعر ایرانیتبار از بصره، در شعر هجو، مدح و غزل به عربی شهرت داشت. او با آوردن مضامین پارسی (مانند عشق و طبیعت) به شعر عربی، آن را غنی کرد. مثال: بشار در توصیف معشوقه از سبکهای عاشقانه پارسی الهام گرفت که با نسیب قصیدههای جاهلی متفاوت بود. تأثیر: سبک غزلسرایی بشار بر شعر عاشقانه عربی و بعدها پارسی تأثیر گذاشت.
بیتالحکمه
مرکز دانش و تعامل فرهنگی بیتالحکمه، که به معنای «خانه حکمت» است، در اوایل قرن هشتم میلادی در بغداد تأسیس شد و در دوره خلفای عباسی، بهویژه هارونالرشید (حکومت ۷۸۶-۸۰۹ م) و مأمون (حکومت ۸۱۳-۸۳۳ م)، به اوج شکوفایی رسید. این مرکز بهعنوان کتابخانه، آکادمی علمی و مرکز ترجمه فعالیت میکرد و دانشمندان، مترجمان و نویسندگان از فرهنگهای مختلف (عمدتاً ایرانی، عرب و مسیحیان نسطوری) را گرد هم آورد. بیتالحکمه نهتنها علوم (ریاضی، پزشکی، نجوم، فلسفه) بلکه ادبیات داستانی و نثر عربی را هم غنی کرد و بهعنوان پلی برای تعامل تمدنهای عربی، پارسی و یونانی عمل کرد.
زمینه تاریخی و تأسیس بیتالحکمه
این مرکز فرهنگی احتمالاً از کتابخانههای ساسانی (مانند گندیشاپور) و سنتهای علمی بیزانسی الهام گرفته بود. برخی منابع (مانند ابوالفرج اصفهانی) اشاره میکنند که هارونالرشید کتابخانهای در بغداد تأسیس کرد که بعدها توسط مأمون به بیتالحکمه تبدیل شد. در زمان مأمون، که علاقه زیادی به علم و فلسفه داشت، بیتالحکمه به مرکز اصلی ترجمه و تولید دانش تبدیل شد. مأمون دستور داد متون یونانی، پارسی و هندی به عربی ترجمه شوند و دانشمندانی از سراسر امپراتوری اسلامی را حمایت کرد. بیتالحکمه در بغداد، پایتخت عباسیان، قرار داشت که به دلیل موقعیت مرکزیاش در مسیرهای تجاری و فرهنگی (جاده ابریشم) محل تلاقی تمدنها بود.
فعالیتهای بیتالحکمه
بیتالحکمه مرکز اصلی ترجمه متون از زبانهای یونانی، پهلوی (پارسی میانه)، سانسکریت و سریانی به عربی بود. این ترجمهها علوم و ادبیات تمدنهای دیگر را به جهان اسلام منتقل کرد.
متون یونانی مانند: آثار فلسفی (ارسطو، افلاطون)، پزشکی (جالینوس، بقراط) و ریاضی (اقلیدس، بطلمیوس) توسط مترجمان ایرانی و نسطوری مانند حنین بن اسحاق و یوحنا بن ماسویه به عربی ترجمه شد. مثال: ترجمه «متافیزیک» ارسطو به عربی، که بر آثار فلسفی فارابی و ابنسینا (به عربی) تأثیر گذاشت. متون پارسی، متونی مانند «خداینامه» (تاریخ ساسانیان) و «سندبادنامه» توسط ایرانیان به عربی ترجمه شد و بر ادبیات داستانی عربی (مانند «هزار و یک شب») اثر گذاشت. مثال: داستانهای «هزار و یک شب» ترکیبی از حکایات پارسی، عربی و هندیست که ایرانیان در شکلگیری آن نقش داشتند. متون هندی مانند: آثار ریاضی و نجومی مانند «سدهانتا» به عربی ترجمه شد و بر کارهای خوارزمی تأثیر گذاشت.
بیتالحکمه فقط محل ترجمه نبود، بلکه دانشمندان در آن به تولید آثار جدید در زمینههای ریاضی، نجوم، پزشکی و فلسفه میپرداختند. مثال: محمد بن موسی خوارزمی، ریاضیدان ایرانی، در بیتالحکمه کتاب «الجبر و المقابله» را نوشت که پایه علم جبر مدرن شد. این اثر به عربی نوشته شد و زبان عربی را به زبانی علمی تبدیل کرد. ادبیات و نثر: بیتالحکمه به توسعه نثر عربی، بهویژه نثر علمی و داستانی، کمک کرد. مترجمان ایرانی مانند عبدالله بن مقفع با ترجمه «کلیله و دمنه» از پهلوی به عربی، سبک نثر مسجع و داستانی را غنی کردند. کتابخانه و آموزش: بیتالحکمه کتابخانه عظیمی داشت که نسخههای خطی از سراسر جهان در آن نگهداری میشد. این کتابخانه بهعنوان مرکزی برای مطالعه و آموزش دانشمندان عمل میکرد. جلسات علمی و مناظرههای فلسفی در بیتالحکمه برگزار میشد که به تبادل ایدهها بین فرهنگها کمک کرد.
نقش ایرانیان در بیتالحکمه
ایرانیان به دلیل پیشینه فرهنگی غنی ساسانی و تسلط بر زبانهای پهلوی، یونانی و عربی، نقش کلیدی در بیتالحکمه داشتند. – حنین بن اسحاق (۸۰۹-۸۷۳ م): مترجم ایرانیتبار مسیحی که بیش از ۱۰۰ اثر یونانی (از جمله آثار جالینوس و ارسطو) را به عربی ترجمه کرد. او نثر علمی عربی را با دقت و بلاغت توسعه داد. – یوحنا بن ماسویه (۷۷۷-۸۵۷ م): پزشک ایرانیتبار که متون پزشکی یونانی را ترجمه کرد و رئیس بیتالحکمه در زمان مأمون بود. – خاندان بختیشوع: پزشکان ایرانی نسطوری که در بیتالحکمه فعالیت میکردند و به ترجمه و آموزش پزشکی کمک کردند. – محمد بن موسی خوارزمی (۷۸۰-۸۵۰ م): ریاضیدان و ستارهشناس ایرانی که آثارش در بیتالحکمه به عربی نوشته شد و علوم ریاضی و نجوم را گسترش داد. ترجمه متون پارسی و یونانی توسط ایرانیان، نثر عربی را از حالت صرفاً دینی و شعری به نثر علمی و داستانی و زبان جهانی برای دانش تبدیل کرد.
ادبیات عرب، با قصیدههای پرشور بازار عکاظ، بلاغت بینظیر و غنای واژگانیاش، نهتنها هویت فرهنگی اعراب را شکل داد، بلکه بستری برای تعامل عمیق با تمدن پارسی فراهم کرد. ایرانیان، با مشارکت در تدوین دستور زبان عربی، خلق نثر داستانی مانند و سرودن اشعار بزمی، به غنای ادبیات عربی افزودند، در حالی که با آثاری مانند شاهنامه، هویت پارسی خود را حفظ کردند. این همافزایی فرهنگی، که در بیتالحکمه و بازارهای شعر ریشه داشت، میراثی جهانی خلق کرد که تا قرنها در مرزهای علمی و فرهنگی در تکاپو و حرکت بود. این تعامل نشان میدهد که ادبیات و هنر چگونه در میان برخوردهای سخت و خونین جنگها و یا در بین تضادهای فرهنگی راه خود را برای رسیدن به ارزشهای مشترک انسانی پیدا میکنند و فراتر از مرزها میتوانند تمدنها را به هم پیوند دهند و ارزشهای انسانی را گسترش دهند. امیدوارم که چنین ویژهنامههایی باعث شود این پیوند در معنا همچنان ادامه یابد.
منتشر شده در پنجمین گاهنامهی ادبی آنتیمانتال
دانلود پنجمین گاهنامه آنتیمانتال ویژه ادبیات عرب