چت فیکشن: سبک جدیدی از روایت در عصر پسامدرن
میتوان گفت که داستان به نوعی زاییدهی تخیل و دارای جهانی ساختمند است که در قلمرو خود واقعی مینماید. هر داستان بهعنوان یک مؤلفهی بارز از روابط انسانی دارای قدمت دیرینهای است که ریشه در فرهنگهای مختلف از جمله مصر باستان، یونان باستان، چین و هندوستان دارد. سرایش داستان یکی از انواع اولیهی سرگرمیست. محققان خاستگاه بسیاری از روایتهای موجود در جهان را عواملی نظیر اسطوره، مذهب، ادبیات، تاریخ و دستآوردهای علمی میدانند. در همهی انواع روایتها، مردمان مختلفی در سراسر تاریخ سعی در نمایش چیستی و چرایی جهان برای ذهن پرسشگر انسان را داشتهاند. خیلی بر این باورند که انسان به طور غریزی دارای خوی قصهگوییست و همواره در تلاش برای توصیف محیط پیرامونش در قالب داستان است تا بتواند آشفتگیها و بیمنطقیهای جهانش را نظم و سامان ببخشد. از طرف دیگر، روابط انسانی این امر را موجب میشوند که داستانسرایی بخش لاینفک هویت انسان شناخته شود. از طریق داستان، هر انسانی میتواند جهانش را با دیگری سهیم شود. ادبیات داستانی به گونهای از روایت گفته میشود که مجموعهای از رویدادها را (چه واقعی و چه ساختهی ذهن نویسنده) در یک فرمت ساختمند مثل نوشتار، سخن، دیالوگ، تصویر و حتا بازی توصیف میکند. جهان به مثابهی یک متن دارای روایتهای مختلفی است. از اینرو، هر متنی نیازمند یک کارگذار برای پیشبرد روایتش میباشد. به این عامل راوی گفته میشود. شیوههای متفاوت روایت باعث ایجاد تمایز در اشکال مختلف داستان روایی میشوند.
در بحث داستاننویسی، منتقدان مفهوم روایت را گونهای از خلق نوشتار میدانند که در مطالعات مربوطه، آن را به سه دورهی مختلف تقسیم میکنند: عصر ماقبل ساختارگرایی (قبل از ۱۹۶۰)، عصر ساختارگرایی (بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰)، و عصر پساساختارگرایی (۱۹۸۰ تا کنون). (مقدادی، ۱۳۷۸، ص. ۲۸۰)
ساختارگرایی در نیمهی دوم قرن بیستم رونق گرفت و محققان خاستگاه آن را اندیشههای فردینان دو سوسور در ارتباط با زبان میدانند. اگرچه، پس از گذشت زمان، ساختارگرایی تنها به زبانشناسی محدود نشد و نحلههای دیگر اندیشه نیز تحت تاثیر آن قرار گرفتند. با این وجود، این جنبش عمومن به تفکر فرانسوی دههی ۶۰ اطلاق میشود و با نام اندیشمندانی مثل لوی-استروس، رولان بارت، ژرار ژنت، لوئی آلتوسر، و آلژیر داس گریماس گره خورده است. آنها بر این باور بودند که که زبان دارای یک ساختار اجتماعیست؛ و هر جامعهی انسانی، برای رسیدن به بافت معنایی، روایتها یا متنها را دستخوش تغییر میکند؛ و از این طریق، تجارب خود را سامان داده و به آن معنا میبخشند. نظریهی ساختمند بودن زبان، ساختارگرایان را وا داشت تا ادبیات را نیز دارای بافتی پیوسته بدانند. به عقیدهی آنها، هر گونه اختلال در یکی از اجزای ساختار موجب اختلال در کل نظام ساختاری و معنایی خواهد شد.
در مقابل، پساساختارگرایی شامل مجموعهای از اندیشهها و ایدههای بنیانافکن علوم اجتماعی، فلسفه، و ادبیات است که برخلاف جریانات پیش از قرن بیستم و ساختارگرایی، بهدنبال فهم تازهای صرفنظر از عدم علیت و با دیدگاهی از پایین به بالاست.
پساساختارگرایان اساسن نسبت به استفاده از روشهای ساختارگرایانه در ساحت شناخت عینی بدگماناند. به عقیدهی آنها همه چیز نسبیست و عملن چیزی به عنوان سوژهی مستقل از زمینهی شناخت توهم است. بنابراین، هم موارد مطالعاتی و هم ابزار تحقیق آنها در سیری تاریخی تکامل یافته و ما را با مجموعهای چندوجهی از گفتمانها مواجه میکند که ماهیتهای مختلف زبان در آنها شکل میگیرد.
پساساختارگراها به بررسی بافتهای ساخت معنا متناسب با تغییراتی میپردازد که از قول دلوز میتوان گفت نشانهی ظهور “سوبژکتیویتهی جدید” در انتهای قرن بیستم است. پساساختارگرایی اغلب به بررسی ماهیت، کاربرد و ناکارآمدی زبان میپردازد و در تلاش است نشان دهد که چگونه از طریق شالودهشکنی در مرزبندیهای مختلف زبانی، معانی اجتماعی گوناگون ساخته میشوند. برخی از نظریهپردازان این دوره، از پیدایش مرحله ای جدید از تاریخ و کاملن منحصر به فرد یاد کرده اند. بخشی از تاریخ با ویژگیهای تازه که آنرا از دیگر دورهها به ویژه دوره مدرن ماقبل آن متفاوت میسازد. (گلن وارد، ۱۳۸۴، ص۲۲)
ادبیات به عنوان یکی از بخشهای تاریخی تاثیرگذار در عصر پساساختارگرایی، در هر دو نقش دال و مدلول در این تغییرات ظاهر شده است. ویژگی اصلی ادبیات پستمدرن و یا پساساختارگرا، استفاده و حضور بیچون و چرای مفاهیم استعاریست که سعی در تبدیل خواننده از مصرف کنندهی صرف به تولید کنندهی متن ادبی دارد. متن معمولی (عاری از استعاره) متنی است خواندنی و قابل مصرف، و متن ادبی پستمدرن (شامل عناصر استعاری) متنیست نوشتنی و تولید کننده، که یکی نزد نویسنده و دیگری نزد خواننده تکمیل میشود.
پساساختارگرایی به طور کلی ذاتگرایی، بنیاد گرایی و شناخت شناسی را نفی میکند. ادبیات پستمدرن گونهای هستیشناسانه از انواع روایت است. در واقع، داستان پستمدرن بازیهای زبانی و تاویلهای گوناگونی را برای مخاطب رقم میزند. آن ها اغلب نحوهی بیان و بازنمایی را، به ویژه هرگونه مفهوم صریح و وحدت معنا را به چالش میکشند، و در عوض بر امکان بازی آگاهانه با ساختار معنایی در هر نوع متن و یا فرم هنری تاکید میورزند.
برخی از نویسندگان بزرگ این دوره نظیر جان ماکسول کوتسی، وینفرد گئورگ سبالد، و بن اوکری سعی در نشاندادن تضاد موجود در این دوره داشتهاند که با ورود فرهنگ اینترنت و تبدیل جهان به یک دهکدهی جهانی مسائل اخلاقی و تعهدات عمل را به چالش کشیده است. بسیاری از نویسندگان و شاعران این دوره از طریق بازنمایی خود و آفرینش ساختارهای جدید بیان، راههای تازه و نافذتری برای به تصویر کشیدن “زندگی گلوبال” پیدا کرده اند. اصطلاح گلوبال و یا جهانیشدن به پدیدهی تبدیل شدن جهان به فضایی ارتباطی و قابل دسترس در نتیجهی پیشرفت روز افزون تکنولوژی گفته میشود. این پدیده همچنین تشدید روابط ادبی و فنآوری از جمله ارتباطات هنری، ادبی و چرخهی تولید را شامل میشود. ارتباط بین جهانیسازی و ادبیات را میتوان از لحاظ نقش رسانه ها و نهاد های ادبی درک کرد.
مفهوم ادبیات گلوبال، امروزه، مناسبترین بیان خود را در فضای بیکران دیجیتال پیدا میکند. ادبیات چندرسانهای و به عبارتی “مالتیمدیا” گونهای از ادبیات را شامل میشود که از ترکیب اشکال مختلف محتوا از قبیل متن، صدا، تصویر، تصویر متحرک، ویدئو و محتوای تعاملی استفاده میکند. دستگاههای چندرسانهای شامل سیستمهای الکترونیکی و کامپیوتری میشوند که با هدف تجربه و پردازش محتوای چندرسانهای به کار گرفته میشوند.
تجسم ادبیات داستانی در فضای چندرسانهای، در دهههای اخیر شدت گرفته است. ادبیات چندرسانهای میتواند طیف گسترده ای از متن، گفتار، تصاویر، تصاویر متحرک، صدا، فیلم، و فضای زمان-مکانی (چند بعدی) را شامل شود و بدین طریق در پرداخت معنا و ساختارهای جدید موثر عمل کند. چتفیکشن به عنوان ژانر جدیدی از روایت داستانی از خانوادهی چندرسانهایها، مدتیست ،بهخصوص در میان نسل جوان، با استقبال روبرو شده است. از دلایل آن میتوان به خوانش و دسترسی آسان این نوع از ژانر ادبی اشاره کرد.
چت فیکشن
تصور کنید گوشی تلفن خود را برداشته و با دوستتان تماس گرفته و مشغول صحبت میشوید. حال کسی در اتاق دیگر به حرفهای شما گوش میدهد. این اتفاقیست که در گپوگفت داستانی _به عنوان نوعی از روایت_ می افتد، که در آن شما و دوستتان نقش شخصیتها و آن نفر سوم نقش مخاطب را بازی میکند. چتفیکشن (گپوگفت داستانی) فرمتی جدید در داستاننویسی خلاقانهست و در اصطلاح به نوعی از روایت داستان در بستر پیامک متنی گفته میشود که فرم معمول آن به صورت الکترونیکیست. این سبک از داستاننویسی برای اولینبار در سال ۲۰۱۵ در اروپا طرحریزی شد و از آن زمان تا کنون، با استقبال زیادی از سوی کاربران شبکههای اجتماعی روبرو شده است. نویسندهی معروف کیلا پرنت، که اولین داستانش در این ژانر با استقبال میلیونها کاربر اجتماعی روبرو شده است، در مصاحبهای با CBS news میگوید که “نویسش داستانی در این فرمت و متناسب با پارامترهای آن، یکی از بزرگترین چالشهای حرفهام بوده است.” با پیشرفت تکنولوژی و اختراعات الکترونیکی جدید از قبیل تلفنهمراه، تبلت و آیپد، کتابهای کاغذی رفتهرفته جای خود را به کتابهای الکترونیک داده اند. از طرفی دیگر، نسلهای جوانتر که غالبن با پیامهای متنی و انواع شبکههای اجتماعی آشنایی دارند با این شیوه از روایت داستان رابطهی خوبی برقرار کردهاند. این نوع جدید از داستاننویسی به کاربران این امکان را میدهد تا از طریق فرمتی که با آن آشنا هستند، با ادبیات و کتابخوانی آشتی کنند.
ویژگی ها
یکی از الزامات برای نویسش در چنین ژانری، ایجاد یک نوع فضای گفتمان مخصوص به خود است که برخلاف شیوههای سنتی داستاننویسی دارای یک داستان غیرخطی و پازلمانند است و بخشی از گفتوگوی دو (و یا چند نفر) را شامل میشود. نوعی از روایت زندگی روزمرهی مردم و ارتباط آنها با یکدیگر از اهداف اصلی این سبک از داستان نویسیست. شبیهسازی یک داستان آنلاین در قالب چتفیکشن، پلتفرمهای مختلفی را در قالب گفتوگو به اکران میگذارد. پیشبرد روایت همواره با تعلیق همراه است و هر داستان معمولن با نقطهی اوج خود آغاز میشود. سعی نویسنده در اینست که این تعلیق اولیهی داستانی را در انتها به تعادل برساند، از طرفی هم ممکن است (بهصورت آگاهانه) این امر اتفاق نیفتد.
در این نوع داستان، نویسنده میتواند از متن، عکس، یادداشت صوتی و حتا کلیپ هم استفاده و یا به آن اشاره کند که دو مورد آخر آن در نوع الکترونیکی به طور مستقیم و در انواع کاغذی از طریق لینکهای مرتبط (ابر پیوند) نشان داده میشوند. همچنین در کنار پردازش شخصیتهای گوناگون از قبیل پویا، ایستا، قهرمان و ضد قهرمان، صحنهسازی، تمگردانی، تمهید اولیه، نقطهی اوج، تعادل و پایان داستان نیز از طریق گفتوگویی که بین شخصیتها صورت میگیرد پرداخته و به مخاطب شناسانده میشوند.
در چتفیکشن روایت متنی دارای ساختار شاخهایست بدین معنا که مخاطب مثل پرندهای در نقطهی اوج یک درخت (گره اولیه) قرار گرفته و برای پایین آمدن و به نقطهی تعادلرسیدن در طول داستان، از شاخهای به شاخهی دیگر میپرد تا اینکه به زمین و تعادل برسد (انتهای داستان)، که در برخی از نمونهها ممکن است این اتفاق صورت نگیرد. این نوع ژانر از داستاننویسی بسیار انعطافپذیر بوده و میتواند انواع مختلف رمان، داستان کوتاه، و سریالی را در بربگیرد، و همچنین میتواند به موضوعات مختلف از جمله واقعگرایانه، عاشقانه، وحشت، فانتزی و غیره بپردازد. از آنجایی که این نوع از گفتوگوی داستانی گفتوگوهای روزمره و واقعگرایانه بین دو نفر را در بر میگیرد، زبان معمول روایت در آن زبان لوگو و یا غیر رسمی است، اما از زبان معیار نیز میتوان استفاده نمود. همچنین، اشتباهات نگارشی، املایی و عدم رعایت نیمفاصلهها اگر در خدمت منطق داستانی باشند مشکلی ندارد.
مخاطب
از نگاه نظری-انتقادی معطوف به خواننده میتوان ادعا کرد که یک متن ادبی تا هنگامی که خوانده نشود، موجودیت پیدا نکرده و معنای آن تنها توسط خوانندهی متن میتواند مورد بررسی قرار گیرد. همین موضوع باعث به وجود آمدن تاویلهای متفاوتی از یک متن میشود. درواقع، این مخاطب متن است که آن را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل میکند. از این نقطهنظر، مخاطب برای سوال ایجاد شده در ذهن خود و تولید معنای خودویژه باید روی مصالح متنی کار کند. در بحث روایت داستان، جرالد پرینس (۱۹۴۲-) اشخاص گوناگونی را که راوی آن ها را مورد خطاب قرار میدهد مطرح کرده و از آنها با نام مخاطب روایت یاد میکند. همانگونه که راوی از نویسندهی اثر متفاوت است، مخاطب روایت با خوانندهی اثر تفاوت دارد. مخاطب روایت، شخصی “درون متن” است که راوی با آن به صورت مستقیم (و یا غیر مستقیم) صحبت میکند. حاصل نظریهی جرالد پرینس، برجسته کردن بعدی از روایت است که مخاطب آن را با حسیت ویژه ی خود درک می کند، اما موضوع همچنان مبهم و تعریفنشده باقی میماند و از این طریق “خوانندگان” و “شنوندگان” خود را پدید میآورد. این قالب به خوبی در ژانر چتفیکشن پیاده شده است و ساختار معنایی آن را گستردهتر میکند .
این نوع از ادبیات چند رسانهای جهان داستانی را دگرگون کرده و گفتمانی به مراتب فراتر از نظریهی گفتوگوگرایی باختین به مخاطب ارائه میکند. نقش راوی در تعریف کلاسیک خود از بین رفته و مخاطب در این میان نقشی دوگانه را ایفا میکند: از طرفی در جریان داستان غایب بوده و از سوی دیگر، به این دلیل که در نقش راوی ساختار روایت را براساس نقطهنظرهای خود کامل می کند، دارای نقشی فعالست.
نقش مخاطب در این نوع از داستاننویسی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، زیرا میتواند (با هر کلیک در نرم افزار مربوط به چتفیکشن) وارد دنیای خصوصی دو شخص دیگر شده و داستان را مثل یک چشم سوم از زاویهی دید خود مشاهده کند. بدین طریق، مخاطب با ایفای دو نقش همزمان می تواند با کنار هم قرار دادن ابهامات موجود در متن و گفت و گوی شخصیت ها سپید خوانیهایی را انجام داده و روایت داستان و تالیف را کامل کند. در نتیجه، ممکن است یک داستان پایان های متفاوتی را از دیدگاه هر خواننده-راوی رقم بزند.
این سبک از داستان نویسی هم میتواند به عنوان یک نوع روایت مستقل با داستان مستقل خود در نظر گرفته شود، و یا بخشی از یک کلان روایت در داستانی دیگر باشد.
برای آشنایی بیشتر با این نوع از داستاننویسی، داستان کوتاهی را به نام “جنگ شده” از ساحل نوری میخوانیم:
“جنگ شده”
۱۳۹۸/۱۰/۱۸
(۳:۱۳ صبح) ساحل: کی بیداره
(۳:۱۳ صبح) ساحل: جنگ شروع شد
(۳:۱۴ صبح) مهشید: چی کجا چی شده
(۳:۱۴ صبح) ساحل: ایران هشتاد تا امریکایی رو تو عراق کشت
(۳:۱۴ صبح) ساحل: بدبخت شدیم
(۳:۱۴ صبح) ساحل: از کرمانشاه موشک زد
(۳:۱۴ صبح) ساحل: بی بی سی داره خبرارو میگه
(۳:۱۵ صبح) ساحل: هنوزم داره میزنه
(۳:۱۵ صبح) ساحل: ریدم تو زندگیمون که هیچ خیری ازش ندیدیم
(۳:۱۶ صبح) مهشید: اره دیدم تو پیج
(۳:۱۶ صبح) ساحل:
♦️ شبکه فاکس نیوز به نقل از یک مقام ارشد در پنتاگون تأیید کرده است که پایگاه عینالأسد از جانب ایران هدف حمله موشکی قرار گرفته است
@BBCfarsiinews
♦️ نیروهای مقاومت اسلامی عراق نیز همزمان با حمله بالستیکی ایران، هم اکنون در حال شلیک راکت به سمت پایگاه هوایی عین الاسد هستند.
@BBCfarsiinews
ایالات متحده آمریکا تأیید می کند که سربازانش مورد حمله ایران قرار گرفتهاند
مقام رده بالای نظامی ایالات متحده در عراق:
زیر حملات موشکی از ایران هستیم
@BBCfarsiinews
♦️موج سوم حملات موشکی و راکتی به عینالاسد آغاز شده است
🔹هلی کوپترهای آمریکایی بر فراز پایگاه عینالاسد به پرواز درآمدهاند
🔹حملات دقیقا بر محل استقرار نیروها متمرکز بوده است
@BBCfarsiinews
خبرنگار نظامی المانیتور به نقل از یک مقام نظامی آمریکایی: نه فقط عین الأسد، بلکه تمام پایگاههایمان در عراق هدف حمله گسترده قرار گرفته است. در این حملات از موشکهای کروز و بالستیک کوتاهبرد استفاده شده است
@BBCfarsiinews
🔴فرماندهی مرکزی آمریکا، سنتکام، در پاسخ به سوال بی بی سی گفت از این گزارشها آگاه است اما حاضر به اظهار نظر درباره این گزارشها نشد.
🔺جنیفر گریفین خبرنگار شبکه فاکس نیوز به نقل از یک منبع آگاه نظامی در ارتش آمریکا در عراق در توییتر نوشت: “زیر حملات موشکی از سوی ایران. اینها یا موشک های کروز هستند یا موشک های بالستیک کوتاه برد. در سراسر کشور.”
@BBCfarsiinews
(۳:۱۶ صبح) مهشید: ☹☹☹☹☹☹☹
(۳:۱۶ صبح) ساحل: دارم از ترس میمیرم
(۳:۱۶ صبح) ساحل: علیرضا هم خوابه
(۳:۱۷ صبح) ساحل: بخاطر یدونه پیمانکار امریکایی زد سلیمانی رو کشت هشتاد تا نظامیشو کشته
(۳:۱۸ صبح) ساحل: با خاک یکسان میشیم
(۳:۱۸ صبح) ساحل: اولم گفته پالایشگاههارو میزنه
(۳:۱۸ صبح) مهشید: اگه ندیدمت خدافظ😄
(۳:۱۸ صبح) ساحل: نترس من شانس ندارم حالا بجا پالایشگاه فرود میاد رو خونه ما
(۳:۱۹ صبح) ساحل: حیف اینهمه پل که خرج خونه کردم
(۳:۱۹ صبح) ساحل: پول
(۳:۱۹ صبح) مهشید: 😂
(۳:۱۹ صبح) ساحل: ریدم به خوابت مهتاب
(۳:۲۰ صبح) ساحل: سگ تو خوابت
(۳:۲۰ صبح) مهشید: واقعا
(۳:۲۰ صبح) مهشید: تو خوابش خودشو مامانم از کشور میرن ما گیر میوفتیم اینجا
(۳:۲۰ صبح) ساحل: بش بگو لااقل اروینم ببره
(۳:۲۰ صبح) ساحل: 😒😒😒
(۳:۲۰ صبح) مهشید: اره میدم ببرنش
(۳:۲۰ صبح) مهشید: 😄
(۳:۲۱ صبح) مامی: په چه شده دختر گلم انقدر نترس انشلا خود تهران طرف خودشان مزنن
(۳:۲۱ صبح) ساحل: چرا من باید تو این سگدونی بدنیا بیام
ای خدااااااااا
(۳:۲۱ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣
مامانی تهران پالایشگاه نداره
(۳:۲۱ صبح) مهشید: 😆
(۳:۲۲ صبح) ساحل: همه چی اینجاس
(۳:۲۲ صبح) مهشید: گفته جای فرهنگی.
(۳:۲۲ صبح) مهشید: اهواز چی داره اخه
(۳:۲۲ صبح) مهشید: باید قم و بزنن😄
(۳:۲۲ صبح) ساحل: اونو که گه خورده جای فرهنگی سازمان ملل اجازه نمیده
(۳:۲۲ صبح) ساحل: دقیقن
(۳:۲۳ صبح) مهشید: ای بابا
(۳:۲۳ صبح) مهشید: خوابم پرید
(۳:۲۳ صبح) مهشید: استرس گرفتم نصفه شبی
(۳:۲۳ صبح) ساحل: خوابت پرید من دارم از ترس سکته میکنم
(۳:۲۳ صبح) نسرین: 😂😂😂😂😂😂
(۳:۲۳ صبح) ساحل:
استفانی گریشام سخنگوی کاخ سفید در واکنش گفت: “ما از گزارش های حملات به مراکز آمریکا در عراق آگاهیم. رئیس جمهور در جریان قرار گرفته و از نزدیک اوضاع را زیر نظر دارد و درحال مشورت با تیم امنیت ملی است.”
@BBCfarsiinews
(۳:۲۴ صبح) ساحل: نخند عنو
(۳:۲۴ صبح) ساحل: دختر عمههات در خطرن
(۳:۲۴ صبح) نسرین: وای خیلی خوبید
(۳:۲۴ صبح) نسرین: من خبرارو از لحظه اول دارم
(۳:۲۴ صبح) نسرین: ولی واسم مهم نیست
(۳:۲۴ صبح) ساحل: اره چون پالایشگاه تو شهرتون ندارین😒😒
(۳:۲۵ صبح) ساحل: نزدیک عراقم نیستین
(۳:۲۵ صبح) نسرین: پایتخت که هستیم
(۳:۲۵ صبح) ساحل: کرج کجاش پایتخته
(۳:۲۵ صبح) ساحل: بالای تخته
(۳:۲۵ صبح) ساحل: خو تهرانو بزنه چیش به شما
(۳:۲۵ صبح) نسرین: کنارشیم دیگه
(۳:۲۵ صبح) نسرین: مثلا دزفولو بزنن شما نمیفهمید؟
(۳:۲۵ صبح) نسرین: در خطر نیستین؟
(۳:۲۶ صبح) نسرین: تازه شما دو ساعت فاصله دارین ما نیم ساعت
(۳:۲۶ صبح) مهشید: بابا این چیزا مهم نیست
(۳:۲۶ صبح) مهشید: فرقی نمیکنه کجا رو بخوان واسه تلافی بزنن
(۳:۲۶ صبح) ساحل: راس میگه مهشید هممون نابود شدیم رفت
(۳:۲۶ صبح) مهشید: مهم اینه چیزی که نباید بشه داره میشه
(۳:۲۷ صبح) ساحل: هعییی نس هعیییی میخواستیم با علیرضا بیایم بهمن ماه کرج
(۳:۲۷ صبح) ساحل: بریم دور دور
(۳:۲۷ صبح) ساحل: 🙁🙁🙁🙁
(۳:۲۷ صبح) نسرین: 😂😂😂😂
(۳:۲۷ صبح) مهشید: اتفاقا ما هم گفتیم بهمن بیایم اونور😄😄😄
(۳:۲۸ صبح) ساحل: دلم برا گلدونام میسوزه
(۳:۲۸ صبح) ساحل: اینهمه بهشون رسیدیم
(۳:۲۸ صبح) مهشید: باز خوبه تو ی کاری کردی
(۳:۲۹ صبح) مهشید: من آرزو به دلم موند خونمو کابینت کنم😂😂😂😂😂😂😂
(۳:۳۰ صبح) مامی: ساحل په چته مامان مگر ما تو نزدیک پلایشگاهم ما روبرو زذد کوه انقدر نا امیدنش
(۳:۳۰ صبح) مهشید: 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
(۳:۳۱ صبح) مهشید: وای خاله عاشقتم خیلی خوبی
(۳:۳۱ صبح) مهشید: زرد کوه پشت و پناهت با😂
(۳:۳۲ صبح) مامی: انشلا میرم انها زود تمام می ش
…
(۳:۴۰ صبح) ساحل: داره اربیلم میزنه
(۳:۴۰ صبح) ساحل: یجا دیگه رم زد
(۳:۴۱ صبح) ساحل: وای بدبخت شدیم
(۳:۴۱ صبح) ساحل: علنن بدبخت شدیم
(۳:۴۱ صبح) ساحل: شبکه خبرم داره هی زیرنویس میکنه
(۳:۴۴ صبح) مامی: من هم پا تلویزن نشتم اول نیم خواب بودم صدای موبل بیدار شدم حال امدم توهال
(۳:۴۷ صبح) ساحل: علیرضارو بیدار کردم
(۳:۴۸ صبح) ساحل: با هم داریم میترسیم
(۳:۴۸ صبح) ساحل: تو هم علی رو بیدار کن
(۳:۴۸ صبح) ساحل: تنهایی غصه نخور
(۳:۴۸ صبح) مهشید: 😂
(۳:۴۸ صبح) مهشید: مگه مریضی
(۳:۴۹ صبح) مهشید: من دارم به خودم دلداری میدم
(۳:۴۹ صبح) مهشید: *آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند*
(۳:۵۰ صبح) ساحل:
🔴هم اکنون، تعداد حداقل ۶ فروند جنگنده ایالات متحده از پایگاه الظفره امارات به سمت جنوب ایران درحال پرواز هستند.
(۳:۵۰ صبح) ساحل: مهشید جدی میگم بیدارش کن
(۳:۵۱ صبح) ساحل: ما از همه وضعمون بدتره
(۳:۵۱ صبح) ساحل: دارم از ترس میمیرم
(۳:۵۲ صبح) مهشید: از اونجا تا اینجا چقدر راه؟
(۳:۵۲ صبح) ساحل: با جت جنگی ده دقیقه
(۳:۵۲ صبح) مهشید: خب خدافظ پس اگر زنده نموندیم
(۳:۵۲ صبح) مهشید: چقدر ترسناکه در انتظار مرگ باشیا
(۳:۵۳ صبح) ساحل: زهرمار من دلم نمیخواد الان بمیرم
(۳:۵۳ صبح) مهشید: ببخش بچه بودیم رگباری زدمت😂
(۳:۵۳ صبح) ساحل: کثافت از این حرفا نزن
(۳:۵۳ صبح) ساحل: زیرزمینم نداریم بریم پناه بگیریم
(۳:۵۳ صبح) مهشید: منم نمیخواد.بچم گناه داره
(۳:۵۴ صبح) مهشید: ساحل باز خوبه شما کیانپارسید
(۳:۵۴ صبح) مهشید: ما به عراق نزدیک تریم
(۳:۵۴ صبح) مهشید: 😄
(۳:۵۷ صبح) مامی: مامان تو چقدر می ترسی پس خوب تو توچنگ ایرن وعراق نبودی دزفول چهل تا موشک خورد ما هم بیشتر انجا بودیم انقدر نترس برا چه علیرضا را خوب زده کردی
(۴:۰۱ صبح) ساحل: خواب زدهش نکردم بیدارش کردم موشک زدن فرار کنیم
(۴:۰۱ صبح) نسرین: 😂😂😂😂
(۴:۰۱ صبح) ساحل: راس میگم
(۴:۰۲ صبح) ساحل: اینا زدن اونا هم میزنن
(۴:۰۲ صبح) نسرین: معلومه که میزنن
(۴:۰۶ صبح) ساحل: اولم خوزستانو میزنن
(۴:۰۷ صبح) نسرین: بزنه کلا دیگه میزنه همه جارو
(۴:۰۷ صبح) نسرین: جنگ واقعی شروع میشه
(۴:۰۹ صبح) مامی: ساحل شما کدم کانل گرفتی من ایران اناشانل گرفتم همه
چیز داره میگه
(۴:۱۰ صبح) دایی سیامک: میگم حالا که جنگ شده، من چی بپوشم؟
(۴:۱۱ صبح) مهشید: 😄
(۴:۱۱ صبح) دایی سیامک: 😄
(۴:۱۱ صبح) مهشید: ساحل لباس خوب بپوش خواستی فرار کنی
(۴:۱۵ صبح) مهشید: بگو دیگه
(۴:۱۵ صبح) مهشید: یک ساعته داری تایپ میکنی
(۴:۱۵ صبح) مهشید: جون به لب شدم
(۴:۱۵ صبح) ساحل: نه لباس داغون میپوشم اگه به عنوان جنگ زده ازمون عکس گرفتن نابود بنظر بیام
(۴:۱۵ صبح) ساحل: دنیا دلش بسوزه شاید یجا پناهندمون کردن
(۴:۱۵ صبح) ساحل: 🤣🤣
(۴:۱۵ صبح) مهشید: 😄
(۴:۱۵ صبح) دایی سیامک: 🤣🤣🤣🤣🤣
(۴:۱۶ صبح) ساحل: والا
…
(۴:۳۴ صبح) دایی سیامک: اما جنگ نمیشه
(۴:۳۴ صبح) مهشید: امیدوارم
(۴:۳۵ صبح) دایی سیامک: آمریکا فعلا کاری نمیکنه
(۴:۳۵ صبح) علی: الکی این دوتا بیدارمون کردن
(۴:۳۷ صبح) علیرضا: آ والا زا به رامون کردن
(۴:۳۷ صبح) ساحل: هعییی ما از استرس بمیریم شماها بخوابین
(۴:۳۷ صبح) مهشید: بابا همش تقصیره ساحله
(۴:۳۷ صبح) مهشید: تو ترسوندیم
(۴:۳۷ صبح) علیرضا: بعد صبح تا شب ما از استرس میمیریم و شما میخوایبید
(۴:۳۷ صبح) مهشید: چه خبر ساحل؟
(۴:۳۸ صبح) ساحل: یساعت دیگه ترامپ قراره گه بخوره
(۴:۳۸ صبح) علی: اوووووو خو بش بگو یلاااااا
(۴:۳۸ صبح) علیرضا: ترامپ گوه خورده.
(۴:۳۸ صبح) دایی سیامک: گوه میخوره، گوه بخوره
(۴:۳۸ صبح) دایی سیامک: بابا بخوابید، هیچ چی نمیشه،
فقط ممکنه جنگ جهانی سوم بشه
(۴:۳۸ صبح) ساحل: دستت درد نکنه دایی با جملهی آخر دیگه خیالم راحت شد
(۴:۳۸ صبح) ساحل: 🤣🤣
(۴:۳۸ صبح) مهشید: با این بچه کجا بخوابم من، برا چی ترسوندیم
(۴:۳۸ صبح) ساحل: بابا جنگ شده چی ترسوندمت
(۴:۳۸ صبح) ساحل: 😐😐😐
(۴:۳۹ صبح) مهشید: تو ترسناکتر تعریف میکنی😂
(۴:۳۹ صبح) ساحل: والا من هنوزم مث سگ میترسم به رو خودم نمیارم
(۴:۳۹ صبح) علی: راحت باش با ما به رو بیار
ما هم خودتیم
(۴:۳۹ صبح) نسرین: مهشید آروین بیداره؟
(۴:۳۹ صبح) مهشید: نه خوابه
(۴:۳۹ صبح) علیرضا: بابا محمدیان من ۷ صبح یه کاری دارم میترسم این یه زری بزنه باز هم جا تعطیل بشه
(۴:۴۰ صبح) نسرین: کنار کارخونه ما کارخونه موشک سازیه
(۴:۴۰ صبح) ساحل:* ووو چیک
(۴:۴۰ صبح) دایی سیامک: اتیشش بزن
(۴:۴۰ صبح) نسرین: من ١ ساعت دیگه باید پاشم حاضر شم ۶ برم سرکار
(۴:۴۰ صبح) مهشید: من از ترس ضعف کردم.تا حالا دوتا خرما و ۴ تا کلوچه خوردم
(۴:۴۱ صبح) دایی سیامک: اگه چاق شدی بنداز گردن جنگ
(۴:۴۱ صبح) ساحل: دایی بذار بخوره دیگه بعدش کپنی میشه چیزی گیرمون نمیاد بخوریم
(۱۴:۴ صبح) علیرضا: خوب یه قصه میگم همه می خوابیم
یه روز شنگول منگول با حبه انگور لطفا با لهجه عربی بخونید
(۴:۴۱ صبح) علی: 😂😂😂😂😂
(۴:۴۱ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
(۴:۴۱ صبح) علی: میخوام برااااااتون قصه بگم، اما میخوابییییید
(۴:۴۲ صبح) مهشید: 😂😂😂
(۴:۴۲ صبح) دایی سیامک: 😂😂😂😂😂👌👍
(۴:۴۲ صبح) علیرضا: علی معلومه کلی باش خوابیدی 😂😂😂
(۴:۴۲ صبح) علی: 😂😂😂😂😂
(۴:۴۲ صبح) نسرین: اصلا حال ندارم برم
(۴:۴۲ صبح) نسرین:
🔴فوری
پالایشگاه نفت آبادان تمامی کارکنان و پرسنلش را به پناهگاه منتقل کرد!
(۴:۴۲ صبح) ساحل: 🤣🤣
(۴:۴۲ صبح) ساحل: واقعیه
(۴:۴۲ صبح) ساحل: ؟
(۴:۴۳ صبح) نسرین: آره
(۴:۴۳ صبح) علیرضا: خبر گزاری نسرین نیوز
(۴:۴۴ صبح) نسرین: 😂😂😂
(۴:۴۳ صبح) علی: 😂😂😂
(۴:۴۳ صبح) علیرضا: خوشم میاد خوشی ما اینجا
(۴:۴۳ صبح)علیرضا: ۱*والا گور بووو تک تکش شون
(۴:۴۳ صبح) مهشید: ۲*تف منه ریشون
(۴:۴۳ صبح) دایی سیامک:۳ *فقط ریشون؟
(۴:۴۳ صبح) مهشید: 😄😄با ادبیشو گفتم
(۴:۴۳ صبح) دایی سیامک: متوجه ام
(۴:۴۳ صبح) علی: علیرضا مگه تو هم استرس داری؟؟؟؟؟
(۴:۴۳ صبح) دایی سیامک: نه، پناهنده میشه بورکینافاسو
(۴:۴۴ صبح) علیرضا: داشتم با این خواندان چند دقیقه چت کردم هر چی استرس داشتم پرید
(۴:۴۴ صبح) ساحل: خاندان
(۴:۴۴ صبح) علیرضا: هو الان ساحل میگه خاندان وو نداره
(۴:۴۴ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣🤣
(۴:۴۵ صبح) نسرین: 😂😂😂😂😂😂😂😂
(۴:۴۵ صبح) مهشید: 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
(۴:۴۵ صبح) علی: بابا حالا وسط این جنگ گیر دادی به ای بدبخت
(۴:۴۵ صبح) علی: راحت باش علیرضاااااا
(۴:۴۵ صبح) علیرضا:۴* گفت بو قران گفت
(۴:۴۵ صبح) علیرضا: 😂😂😂👍👍👍
(۴:۴۵ صبح) ساحل: 😁😁😁
(۴:۴۵ صبح) علی: اصلا تو بگو خاهر
(۴:۴۵ صبح) مهشید: 😂
(۴:۴۵ صبح) علی: خوانواده
(۴:۴۵ صبح) علیرضا: همش استرس از تایپ کردن دارم
(۴:۴۶ صبح) علیرضا: هسته ایم بزنه انقدر استرس نداره
(۴:۴۶ صبح) ساحل: میخوام املات قوی شه
(۴:۴۶ صبح) نسرین: پ چرا من استرس ندارم
(۴:۴۶ صبح) نسرین: فقط میخندم
(۴:۴۷ صبح) دایی سیامک: چون از زندگی سیر شدی😂
(۴:۴۷ صبح) نسرین: نه دیگه انقدر😂
(۴:۴۷ صبح) نسرین: از دقیقه اولشم فهمیدم.پاشدم چایی درست کردم یه صبحانه کامل خوردم😂😂😂😂
(۴:۴۷ صبح) علیرضا: سنسور استرست خرابه
(۴:۴۷ صبح) ساحل: ننه و مامانم وقتی استرس دارن میخندن
(۴:۴۷ صبح) ساحل: به عمه و ننهت رفتی
(۴:۴۷ صبح) نسرین: منم اینجورم ولی الان استرس ندارم واقعا
(۴:۴۷ صبح) علی: شماها دور ترین
تا استرس بخواد بگیرتون یکم طول میکشه
(۴:۴۷ صبح) علیرضا: مگه میخواد توف کنه که میگی شما دور ترین
(۴:۴۸ صبح) نسرین: 😂😂😂
(۴:۴۸ صبح) دایی سیامک: سر بالاییه
(۴:۴۸ صبح) ساحل: چون کرجی استرس نداری
عنو بخاطر ماها استرس بگیر حیف دخترعمه هات جوون مرگ شن
(۴:۴۹ صبح) مهشید: حالا خوبه اول کرج و بزنه
(۴:۴۹ صبح) علی: تف نه توف
(۴:۴۹ صبح) علیرضا: علی ناموسن تو دیگه عذابم نده 😂😂😂💐
(۴:۴۹ صبح) علیرضا: 💐💐💐
(۴:۴۹ صبح) ساحل: برا همه چی واو میذاره
(۴:۴۹ صبح) ساحل: 😐😐😐
(۴:۴۹ صبح) مهشید: 😂
(۴:۴۹ صبح) علی: 😂😂😂😂😂😂😂😂
(۴:۵۰ صبح) علیرضا: واو دوس دارم
(۴:۴۹ صبح) دایی سیامک: بجز شوشتر، همه جارو میزنه
(۴:۵۰ صبح) ساحل: ۵*ترامپم شوشتری از آب دراومد
(۴:۵۰ صبح) نسرین: بزنه
(۴:۵۰ صبح) نسرین: مهم نیست واسم
(۴:۵۰ صبح) نسرین: کلا هیچی مهم نیست
(۴:۵۰ صبح) نسرین: 😂😂😂
(۴:۵۰ صبح) ساحل: 🤣🤣سیر شدی از زندگی قشنگ معلومه
(۴:۵۰ صبح) مهشید: باید صبر کنیم ببینم مهتاب از خواب بیدار شد چی میگه
(۴:۵۰ صبح) مهشید: 😄
(۴:۵۰ صبح) علیرضا: دیگه استرس گرفت نس
(۴:۵۰ صبح) علی: علیرضا اینم ک اشتباه نوشتی
استروس درسته
(۴:۵۱ صبح) علیرضا: اه چقدر لوسی خو یکم نگران باش مثل ما
(۴:۵۱ صبح) علی: 😂😂😂😂😂😂😂😂
(۴:۵۱ صبح) دایی سیامک: نسرین مردی، اما هنوز گرمی، حالیت نی
(۴:۵۱ صبح) ساحل: 😁😁😁
(۴:۵۱ صبح) نسرین: نه بابا هنوز کلی آرزو دارم
(۴:۵۱ صبح) نسرین: 😂😂😂
(۴:۵۱ صبح) مهشید: 😆
(۴:۵۱ صبح) ساحل: سگ تو روح مهتاب
(۴:۵۲ صبح) علیرضا: مهشید برو یه لگدی بهش بزن زیاد خواب نبینه نابود شیم
(۴:۵۲ صبح) ساحل: از ساعت دو تا حالا دارم فحشش میدم
(۴:۵۲ صبح) علیرضا: بگو تا آبادان ببینه
(۴:۵۲ صبح) ساحل: همهش زیر سر مهتابه
(۴:۵۲ صبح) ساحل: خودش رف قطر مارو بدبخت کرد
(۴:۵۲ صبح) دایی سیامک: سگ شینلو
(۴:۵۳ صبح) ساحل: دیگه نژادش مهم نی😁
(۴:۵۳ صبح) علی: تو دعا کن مهشید واسه خودت خواب نبینه که اون از صد تا جنگ هم بدتره
(۴:۵۳ صبح) علیرضا: 😂😂😂😂😂😂😔😂😂😔😔
(۴:۵۳ صبح) مهشید: 😂😂😂😂😂😂😂😂
(۴:۵۳ صبح) دایی سیامک: بخوابید، جنگ تموم شد
(۴:۵۳ صبح) علیرضا: مهشید نخواب خواهش میکنم نخواب
(۴:۵۳ صبح) علیرضا: 😔😔
(۴:۵۴ صبح) ساحل: مهتابو یکی بیدار کنه
(۴:۵۴ صبح) ساحل: خطرناکه
(۴:۵۴ صبح) علیرضا: تو اگه بخوابی من تا دو روز باید برم مستراح
(۴:۵۴ صبح) ساحل: راس میگه الان باز تو دسشویی گیر میکنه
(۴:۵۴ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣🤣
(۴:۵۴ صبح) دایی سیامک: بذارید بخوابه، کوروش بیداره
(۴:۵۵ صبح) مهشید: 😂😂😂😂😂
(۴:۵۶ صبح) دایی سیامک: من الان زنگ میزنم، مهدی عمو یوسفو بیدار میکنم
(۴:۵۶ صبح) مهشید: به عنوان تحلیلگر؟😄
(۴:۵۷ صبح) دایی سیامک: نه الکی، همینطور
(۴:۵۷ صبح) علی: نه خو به عنوان تحلیلگر بزن
(۴:۵۷صبح) ساحل: دایی مهتاب یهفته پیش گف خواب دیدم جنگ میشه فرداش سلیمانیو زدن
(۴:۵۷ صبح) دایی سیامک: دلش پاکه بچمون
(۴:۵۷ صبح) ساحل: ۶*چیک سی دلش
(۴:۵۷صبح) علی: بابا بگیریم بخوابیم هنوز انگار خبری نیست
(۴:۵۸ صبح) دایی سیامک: نا امید نباشید، یه خورده دیگه بیدار بمونید، شاید به امید خدا، جنگ شد، بحق فاطمه زهرا سلام الله علیها
(۴:۵۹ صبح) علی: میدونستید اگ ما الان بمیریم
(شهدای استرس) شناخته میشیم؟؟؟؟
(۴:۵۹ صبح) علی: شهدای وداع
(۴:۵۹ صبح) مهشید: 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
(۴:۵۹ صبح) مهشید: خیلی خوب بود علی
(۵:۰۰ صبح) دایی سیامک: من و نسرین نه
بعنوان شهدای بیخیال محسوب میشیم
(۵:۰۰ صبح) مامی: یکم دیگر بیدار بمانید الاپ اذن نماز بخوانید بعد بخوبیدی هیچ نترسی خدا با ماس
(۵:۰۰ صبح)مهشید: من قضاشو میخونم خاله
(۵:۰۰ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣 مامان بیا این دم آخری تو هم به راه راست هدایت شو نماز نخون
(۵:۰۰ صبح) مهشید: 😆
(۵:۰۰ صبح) دایی سیامک: ماس و نوشابه
(۵:۰۱ صبح) علی: مهشید یک ساعت پیش از استرس منو بیدار کرد
از وقتی بیدتر شد تا الان تو اشپزخونست
میترسم جنگ نشه فردا از استرس یخچال خالی یه چیزیم بشه
(۵:۰۱ صبح) علیرضا: 😂😂😂😂😂
(۵:۰۲ صبح) دایی سیامک: 🤣🤣🤣🤣
(۵:۰۲ صبح) مهشید: بخدا از استرس اسهال شدم.هی میرم دستشویی ضعف میکنم میخورم.و این چرخه ادامه دارد…😂😂😂😂
(۵:۰۲ صبح) دایی سیامک: 🤣🤣🤣🤣
(۵:۰۳ صبح) دایی سیامک: ۷*پ تو همه رو به گی تبدیل کردی که
(۵:۰۳ صبح) مهشید: اره الان استرسم رفت دیگه😄
(۵:۰۳ صبح) دایی سیامک: حالا که کلی ضرر زدی
(۵:۰۳ صبح) نسرین: 😂😂😂
(۵:۰۳ صبح) علی: بخدا تو خیلی استرس داری دیگه
(۵:۰۳ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣
(۵:۰۳ صبح) دایی سیامک: باز خداروشکر، هر جا جلو ضرر بگیری، منفعته
(۵:۰۳ صبح) مهشید: 😆😆😆😆😆
(۵:۰۳ صبح) علی: شعف به نظرت اینا چرا مارو بیدار میکنن؟؟؟؟
فک میکنن ما کاری میتونیم بکنیم؟؟؟؟
(۵:۰۳ صبح) ساحل: اگه قرار شد فرار کنیم با عممون فرار کنیم
(۵:۰۴ صبح) علیرضا: من که دارم میرم پدر این پدر سگ ترامپ رو در بیارم
(۵:۰۴ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣
(۵:۰۵ صبح) ساحل: خون میاد تو نرو
(۵:۰۵ صبح) علیرضا: از لحظه ای که بیدارم کرده دارم توجیهش میکنم من نگفتم بزنن
(۵:۰۶ صبح) علی: 😂😂😂😂
(۵:۰۶ صبح) نسرین: 🤣🤣🤣
(۵:۰۷ صبح) ساحل: یعنی مهتاب بیدار شه اینسری چه خوابی میبینه
(۵:۰۷ صبح) علیرضا: علی در یخچالو رو قفل کتابی بزن اگه جنگ شد چند روز آذوقه داشته باشید
(۵:۰۸ صبح) دایی سیامک: مگه مهشید چیزی گذاشت؟
(۵:۰۸ صبح) ساحل: 😁😁😁😁
(۵:۰۸ صبح) علی: بجا قفل یخچال باید مهشید رو ببندم
(۵:۰۹ صبح) دایی سیامک: 😡😡😡😡
نوش جونش
(۵:۰۹ صبح) علیرضا: مهشید رو ببند بیا اینجا
(۵:۰۹ صبح) علیرضا: 😂😂😂😂
(۵:۰۹ صبح) علیرضا: آروینم بیار
(۵:۱۰ صبح) علی: آروین والا بدتر ما دو تاست
(۵:۱۰ صبح) علی: جواب نداد قفل؟؟
(۵:۱۰ صبح) مهشید: نترس علی خونمون پر کلوچس😆
(۵:۱۰ صبح) علیرضا: بچت عالیه مخصوصا وقتی کشمش پرت میکرد رو سرش
(۵:۱۱ صبح) مهشید: 😄😄😄
(۵:۱۱ صبح) علیرضا: 😂😂😂
(۵:۱۱ صبح) ساحل: 🤣🤣🤣
(۵:۱۱ صبح) ساحل: از فردا بهش جمع اوری اذوقه یاد بده
(۵:۱۱ صبح) دایی سیامک: عزیزان، صبح بخیر و خدا نگهدارتون🙌🙌🙌🌹
(۵:۱۱ صبح) مهشید: 💖💖💖
(۵:۱۲ صبح) علی: اااا بچه ها ببخشید من یادم رفت سلام کنم
(۵:۱۲ صبح) ساحل: صبح بخیر دایی
(۵:۱۲ صبح) علیرضا: علی کاش الان مخابرات بودی از تماسای مزخرفی که مردم زنگ میزدن میگفتی
(۵:۱۲ صبح) علیرضا: دوستان من چرا الان انقدر خوشحالم
(۵:۱۲ صبح) علیرضا: الان کمی نباید نگران باشیم ایا
(۵:۱۲ صبح) ساحل: استرست زیاده
(۵:۱۲ صبح) ساحل: داغی نمیفهمی
(۵:۱۳ صبح) ساحل: پول کفپوش کابیت خرج خونه
(۵:۱۳ صبح) ساحل: هنو خوشحالی
(۵:۱۳ صبح) ساحل: 😁😁
(۵:۱۳ صبح) ساحل: ستاد ناراحت سازی
(۵:۱۴ صبح) علیرضا: حداقل الان خونه قشنگمون میپوکه نه خونه زشتمون
(۵:۱۴ صبح) علیرضا: تازه هنوز ۳۰۰ برا کابینت بدهکاریم
(۵:۱۸ صبح) مهشید: ساحل خبری بود بگو
(۵:۱۸ صبح) مهشید: من برم بخوابم
(۵:۱۸ صبح) مهشید: شب پر استرس و خوبی بود
(۵:۱۹ صبح) مهشید: فعلا
(۵:۱۹ صبح) ساحل: 👍👍👍
نویسنده: ساحل نوری
پانوشت:
*وووو چیک اصطلاحی جنوبیست به معنی وای.
*۱: تلفظ جنوبیِ گور بابای تک تکشان.
*۲: تلفظ جنوبی تف توی رویت.
*۳: تلفظ جنوبی فقط رویش.
*۴: تلفظ جنوبی گفت به قران.
*۵:در جنگ بین ایران و عراق، صدام فقط به دزفول موشک پرتاب میکرد و حتی یک موشک به شوشتر(شهری در همسایگی دزفول) پرتاب نکرد در نتیجهی این اتفاق مردم دزفول به طنز میگفتند که صدام اصالتن اهل شوشتر است و به همین دلیل فقط به دزفول موشک پرتاب میکند.
*۶: متاسفم برای دلش.
*۷: گی کلمهای جنوبی به معنی مدفوع.
—————
منابع
پارسا، ر. (۱۳۹۴، ۲۸ آبان). آشنایی با مولفه های ادبیات داستانی پست مدرن. بازیابی شده در ۱۲/۱۲/۱۳۹۸، از
<آشنایی-بامولفه-های-ادبیات-داستانی-پست-مدرنhttps://library.razavi.ir/literature/fa/47145/>
سلدن، ر.، ویدوسون، پ. (۱۳۸۴). راهنمای نطریه ادبی معاصر. ترجمه عباس مخبر. تهران: طرح نو.
مسعودی، ح. (۱۳۹۵). پساساختارگرایی در دانش روابط بین الملل. فصلنامه علمی پژوهشی سیاست جهانی. (۵) ۳٫ صص. (۲۴۸-۲۱۹).
مقدادی، بهرام. (۱۳۷۸). فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی از افلاطون تا عصر حاضر. تهران: فکر روز.
وارد، گ. (۱۳۸۱). پست مدرنیسم. ترجمه ابوذر کرمی. نشر ماهی.
Deleuze, G. (1953). How do we recognize structuralism?. Desert islands and other texts, 1974, 170-192.
White, H., & Sturrock, J. (1979). Structuralism and Since. Oxford
این مقاله و داستان در مجلهی شمارهی ۱۶۰۲ شهرگان کانادا به چاپ رسیده است.