«کیست که مقصر نباشد؟ »
معرفی کتاب «مسئله تقصیر» ، کارل یاسپرس، ترجمه فریده فرنودفر، امیرنصری، نشر چشمه
نویسنده: محمد هدایتی
تاریخ معاصر جهان تاریخ جنایات دولتی هم هست، تاریخ جنگ افروزیها، دیکتاتوریها. به نام مفاهیم بزرگ و در ظاهر مقدس[خدا- ملت – روح] خونها ریخته شده است. این دولتها محکوماند، اما نقش شهروندان این دولتها در این فجایع چیست؟ آنهایی که در ظاهر در کنجها خزیدهاند و خود شاید زهر هم چشیده باشند؟
پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکست هیتلر، آلمانیها با یک پرسش اساسی مواجه شدند: اینکه تا چه حد در فجایع دهشتناک نازیسم شریکاند؟ این پرسش واجد سویههای گوناگون حقوقی، اخلاقی و سیاسی بود. کارل یاسپرس در کتاب «مسئله تقصیر» میکوشد تا با تمایزبخشیدن میان انواع مختلف تقصیر، آلمانیها را به پرسش از خویشتن فراخواند و از این طریق امکان مواجهه درست با خود و دولتشان را فراهم کند. از نظر یاسپرس تنها از طریق پذیرش فاجعهِ رخ داده، گفتگو درباره آن، پذیرش تقصیر و سپس پالایش است که امکان فراروی از این وضعیت میسر می شود. یاسپرس از فضای پس از شکست هیتلر میگوید، جایی که به سرعت اعلامیههایی، عمومن از جانب متفقینِ پیروز، بر در و دیوار نصب شد با این عنوان که «تقصیر شما بود». مردم آلمان شوکه شدند «در آلمان تنها تعداد معدودی هستند که به مقصربودنشان اِقرار دارند درحالی که عده زیادی خود را بی تقصیر و دیگران را مقصر می دانند(یاسپرس ۱۳۹۳: ۴۱). در چنین متن و زمینهایست که یاسپرس میخواهد با وضوح بخشید به معنای «تقصیر» و تمایز انواع آن از یک طرف مردم آلمان را تا حدی در آنجه پیش آمده بود سهیم گرداند و از طرف دیگر پاسخی دهد به فاتحان جنگ که بی محابا تکتک آلمانیها را مسئول تمام جنایتهای هیتلر میدانستند [یاسپرس از چهار نوع تقصیر صحبت میکند: جزایی، سیاسی اخلاقی و متافیزیکی] . بررسی او فراخوانی است به انسانی اندیشیدن و از این رو آلمانیها را ناگزیر از پاسخگویی میداند «آلمانها نمیتوانند در برابر نگاه سایر انسانهای جهان بی تفاوت باشند، چه آنها اول انساناند و سپس آلمانی»
یاسپرس میخواهد خودِ آلمانیها به پرسش درباره تقصیرشان بپردازند «پرسش از تقصیر بیش از آنکه پرسشی از جانب دیگران در خصوص ما باشد، باید پرسشی باشد که ما از خودمان میپرسیم»(همان:۴۲) . اینجا و در معنای سیاسی، یاسپرس به نسبت شهروندان یک دولت و افعال آن دولت میپردازد. آلمانیها نزدیک به ۱۲سال مقاومت مؤثری در برابر هیتلر نکردند، حتمن مخالفتهایی وجود داشته اما داستان را عمومان به سکوت برگزار کردند «زمانی که این جرایم به واسطه حکومت[مان] به وقوع میپیوست ما جز شهروندان آلمان بودیم؛ حکومتی که خودش را آلمانی مینامید و ادعا داشت که آلمان است و به نظر میرسید که به خاطر در دست داشتن قدرت حق انجام چنین کاری را داشت، تا ۱۹۴۳ هیچ رقیب واقعی و تهدیدآمیزی در ماقبل خود ندید. تباهی هر حکومت مطلوب و حقیقی که در آلمان بر سر کار آمده ریشه در مواضع اکثریت مردم آلمان داشته است. یک ملت مسئول حکومت خویش است»(۷۸) . یاسپرس البته دلبسته آلمان است اما نمیخواهد این دلبستگی، تعلق سرزمینی، ناسیونالیسم یا هر چیز دیگری باعث شود که انسانها کورکورانه منافع قدرت حاکم را پیگیری کنند. حتی آن کسانی هم که با دستاویز قراردادنِ دستورگیری از بالا میخواهند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند باید بیندیشند و پاسخ دهند «تعهد در قبال سرزمین پدری، ژرفایی به مراتب بیشتر از اطاعت کورکورانه در قبال حاکمیت زمانه دارد. سرزمین پدری دیگر سرزمین پدری نیست، هنگامی که روحش ویران شده بود. …از این رو تعهد [و احساس مسئولیت] در قبال سرزمین پدری به هیچ وجه به اطاعت از هیلتر و نیز به این فرض بدیهی منجر نمیشود که آلمان، یعنی حکومت هیتلر به هر قیمتی شده باید فاتح جنگ شود. تعهد در قبال سرزمین پدری همانا آمادگی همه انسانها برای رسیدن به برترین خواستههاییست که از سوی بهترین نیاکانمان به دست ما رسیده و نه از سوی بتهای ذهنی یک سنت کاذب(۸۳). او به ما، در همه جای دنیا و در همه دورانها هشدار میدهد که علاقه به وطن به معنای ضرورت همراهی با حکومتها نیست. با اینحال اگر در مواردی مثل آلمان دوره هیتلر، این همراهی شکل گرفت، همراهی حتی در شکل نوعی انفعال، ضروری است تقصیرمان را بپذیریم و بدان بیندیشیم. به قول یاسپرس «هیچ کس از دایره انسان بودن خارج نمیشود مشروط بر آنکه تاوان تقصیرش را بپردازد». ما شهروندان در تمام جهان، باید درباره خود و دولتهایمان بیندیشیم، گفتگو کنیم و سهم خودمان را در آنچه دولتمان به نام ما انجام میدهد بپذیریم.