“واقعیت رویای من است”
واقعیت خوابهای من است
خون رویای من
برگتر از سبز – سبزتر از برگ گیاه
که با دشنه تلکس خبرگزاریها
خنجر کلمات روزنامه
نمیریزد
واقعیت رویای من است
آنجا هیچکس نمیداند که سیلی چیست؟
و چاقو
شرمنده تیغش نه.
در خیالبافی ذهن من، ترور نمیشود لبخند
کشته نمیشود سهراب
بر زانوان پیر پیرمرد رفته است لبخند
تکههای تن هر که میمیرد
در اخبار رادیو – برصفحه تلویزیون
آنجا
آفریقا(فرق نمیکند: خاورمیانه
آسیای دور)
درخوابهای من باز میگردد به گهواره و گریه
آنها بزرگ میشوند – در خوابهای من
به مدرسه میروند و آب میخورند و انار- درخوابهای من
و درخت اناری دوباره میروید
از کتابی که مانده روی رف
آنها در خانهای ساده ، بچهدار میشوند و
روزی
بر سپید ساده بستری ساده
کنار مردمی ساده
با تعریف سادهای از مرگ، میمیرند
اما دریغ
واقعیت، نه خوابهای من است – نه رؤیای تو
نه خیالبافی من – نه آرزوی تو
همین تو که روزنامه میخوانی
و گاهی شعر مرا
شاعر: بیژننجدی
منبع:زیر سقف شعر