” سیاهی بر سیاهی ”
میپرسد
چرا سیاه پوشیدهای؟
نمیبینی ؟
عروسی است
باران دارد با لباسی سپید میآید
حتی اگر تو نامش را بگذاری
برفی که بر گورستان میبارد
میگویم
بی برفی سپید
عید تا عیدمان
زمستان است
در را ببند
سوگ میآید
شاعر: سینابهمنش
از کتاب: در این سال ۳۰
آنتی مانتال ادبیات فارسی، شعر، داستان، مقاله و نقد ادبی