روی کاغذی خشک که شسته باران، جوهر…
روی کاغذی خشک که شسته باران ، جوهر
گیج میزند،
اما
تمام کلمات داغ خوردهاند.
کوه و دهانهاش
ماه و آبهای بر روی آن
سوء تعبیریست
از سطوح همواری
که زمانی شبیه آب به نظر میرسیدند
و سایههای بیپایان آن
شکستهشکسته
خودنمایی میکنند.
چشم مسلح
چشم را فریب میدهد
آیا از آنجا
زمین درست به نظر میرسد؟ یا
*باسترکی
در حال بازتاب نوای آن است؟
اولین تکان پنهان
سپس آشکارا
بسیار دلنشین ولی خشمگین است.
واقعن خشمگین است: سعی کن از جلوی چشمانش دور شوی.
“دریای آرامش”
من این دروغ را میشناسم.
شاعر: ماریان بروک
مترجم: مهدی قاسمی شاندیز
پانوشت: باسترک نوعی پرندهی امریکایی با سینهای با نقاط قهوهای بر روی آن، که نوایی سوتمانند دارد.
ON RAIN WASHED PAPER DRIED, INK
On rain washed paper dried, ink
still blurs. But all words
are stains. The paper’s rippled
lunar, mountain and crater,
and seas on the moon, misnomer
of plains that looked like
water once, no-end-to-it shadows,
fractal to fractal. The telescope’s eye
fooled the eye. From there, does
earth rise and set? Or a thrush,
would it sing its trouble backward?—
the most private tremor first, then
the public part, famously
melodic but fierce, really it’s
fierce: stay the fuck away. I know
that lie, Sea of Tranquility.
Marianne Boruch
ماریان بروک بهعنوان یک شاعر، مقالهنویس و وقایعنگار امریکایی به طرز ماهرانهای افکار و بینشهایش در لحظه را در نوشتههایش ثبت میکند. او در آثارش افرادی را به تصویر میکشد که فهمشان از جهان هستی و تردیدهایشان دربارهی آن دستنخورده و بکر باقی مانده است. برگرفته از سایت poetryinternational.org