رویا
دست میکشم
از دستی
که دست میکشد
میخندد چاقو
بریدهام حالا
دست روی دست
زل زدهام به روزهای نبودنت
که نفس کشیدم
بی تو
نکشیدم
زندانی کردم رویاهایم را
کشتیام دگر
و خاکم کردی
با دستان بریده
کشتی بود مگر؟
نفهمیدم
خوابم برد
و دست کشیدم از تو
روی گلهای قالی
کشتی بود مگر؟
که اینچنین به گل نشست
شهره کیوان