“بیکاری”
معلم بیکار بود مدرسه بیکار
و پدر هم
وقتیکه او و برادرش را کاشت
تنها زخمی که مادر برداشت کاری بود
هنوز که هنوز است از نوکِ پستان اشک میریزد
برای امید که بیکاری او را کُشت
و ابراهیم
خجالت در دفتری که نداشت کشید
وقتی معلم داد زد: شغلِ پدر
… : بیکار
میلاد خدابخشی