خانه / شعر / شعری از هانیه بختیار

شعری از هانیه بختیار

بر تخت سینه‌ات به قبطی بنگار
با یک تراشه‌ی نازک از استخوان فک
شانه‌ی چپ تا شانه‌ی راست نه
دوّار، قلم بگردان چون احاطه‌ی ماه بدر:
زبانِ عصر بدکار است.

میخ که بر انحنای گردن کشیدی
نیایِ سومری در خون تو رگ می‌کند
حلول در بدایتِ خط
نخستین مَراثی گمشده را
در الواح گِلین ‌بادیه فاش خواهد‌‌کرد

شبیه‌خوانیِ اشیاء بر گورِ کلمات مطنطن
آوای تکین درخت را باز‌می‌گرداند
خار در کشاله با نقوش کهن بر غار
زخمِ بازِ زبان را عصر به عصر می‌سوزاند
آتش که می‌گوییم آتشیم

آب که می‌گوییم آب
و جنون، تنها دو‌ خط شکسته بر سنگی‌ست
چون استخوان حنجره
در کف دریا

هانیه بختیار

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *