هر تمدن یک دانش مرکزى دارد که به دانشهاى دیگر، شکل و چارچوب مىدهد. اگر شعری واحد را به مثابهی یک تمدن در نظر بگیریم، مىتوان گفت که زبان، همان دانشِ مرکزىِ ذکر شده است.
برخى معتقدند که زبان، مجموعه کلمات و عباراتِ متشکل از حروفِ الفباست، در صورتى که زبان نامی برای جهان و هستىِ متن است. این زبان است که به ما امکانِ نامگذارى بر اشیاء و پدیدههای مختلف را مىدهد و وسیلهاى براى اجرا و انتقالِ اندیشه و افکارِ ما را فراهم مىسازد، پس از این جهت و با نگاهى میکروسکوپیک مىتوان ادعا کرد که اندیشه و افکار به نوعى از زیرمجموعههاى زبان هستند!
یکى از کاربردىترین عرصههاى زبان، هنر و ادبیات است، چرا که شاعر، نویسنده، منتقد و… براى برقرارى ارتباطِ بیشتر و ایجادِ فضایى اندیشمند و زیرساختهایى قابل تأمل، دست به تولیدِ فضاىِ زبانىِ خلاقترى مىزنند.
اتفاق زبانی، یکى از مهمترین موضوعاتِ قابلِ بحث پیرامونِ زبان است و از جایى که فوکوسِ من در این متن پیرامون تأثیر و اتفاقِ زبانى در شعر است، سعى مىکنم در ادامه با ذکرِ مثالهایى این پدیده را شفافتر کنم.
اساسن زبان در شعر، متشکل از زیرساختها و روساختهایىست که به باور اکثریت، تنها روساختها باعثِ ایجادِ اتفاق زبانى در شعر مىشوند. اگر بخواهیم با دیدى دقیقتر به روساختهاى زبان بپردازیم، باید به بازىهاى زبانى و استفاده از سیستم جانشینى در زبان اشاره کنیم. برخى معتقدند جابهجایی افعال در خدمت شعر، باعثِ ایجادِ اتفاقِ زبانى مىشود و یا بعضى براى ایجادِ این اتفاق در شعر، از سیستمِ این به جاى آن استفاده کرده و افعال و صفاتِ غیرِ ممکن و بعضن زیبا را به پدیدهها، جانداران و اشیاء ربط مىدهند، در صورتى که این روساختهاى زبانى و سیستمِ جانشینى تنها بخشِ کوچکى از مسئله را تشکیل مىدهند و موضوعِ اصلى، چیستىِ خودِ زبان به مثابهی یک اتفاق است. اساسن زبان به تنهایى، اتفاقى محسوب میشود که ما به وسیلهى آن به برقرارىِ ارتباط با مخاطب و اجرا و رسانشِ افکارمان مىپردازیم، اما اگر بخواهیم زیرساختهاى زبانى را هم مورد بررسى قرار بدهیم، به این نتیجه مىرسیم که بهکارگیرىِ مؤلفههایى از جمله «استعاره، مجاز، تشبیه، کنایه و…» و همینطور استفاده از تکنیکهایى مانندِ «سپیدخوانى» و کوتاه کردن فعل با حذف حروفی از آن نیز باعثِ ایجادِ اتفاق زبانى مىشوند!
به این قسمت از شعرِ «رو کم کنى» از على عبدالرضایى توجه کنید:
«اگر که قول تویی پس چرا قبول منم!؟
و از قبیل قبول فراریام دوباره آریام
از قبلِ من قبول من قبلِ کی؟»
شاعر در روساختِ زبانى این شعر با استفاده از کلماتى خاص و ایجادِ بازىهاى زبانى در سطح، سعى در القاىِ افکارِ خود دارد، اما نباید این موضوع را نیز فراموش کرد که ما اساسن داراى دو نوع بازىِ زبانى در شعر هستیم، یک بازىِ زبانى به منظورِ پیادهسازىِ موسیقىِ کلمات و تداعىِ هارمونىِ شرایطِ مورد نظر شاعر که در سطح اتفاق میافتد و دیگرى بازىِ زبانى در سطح و درون همزمان باهم است، یعنى شاعر با استفاده از بازىِ زبانى، درونِ شعر را نیز به فضاى مورد نظرش نزدیک کرده و اندیشهی خود را القاء مىکند. برای مثال وقتى ما در شعر بیشتر از هجاهاى بلند و کشیده استفاده مىکنیم، سعى در القاى فضایى ایستا و اندوهناک را داریم و زمانى که بیشتر هجاهاى کوتاه را بهکار مىبریم، در تلاشیم تا فضایی تند و حماسى را که داراى شور و شعف و بیشتر در غالبِ ریتم هاى شاد است، بسازیم که مىتوان برای این نوعِ دوم، از شعر «رو کم کنى» به عنوانِ یک شعرِ زبانىِ دو بُعدى و کامل یاد کرد:
«پیش از من این از پیش من پیش که بود
که هی پیش میرود پیش میرود تا…
پیش از من کسی پیشِ من بود
که از پیشِ من کمی پیش از من رفت»
همانطور که مىبینید، شاعر در کنارِ جملاتِ زیبا و قابل تعمق که پتانسیلِ اجراى اندیشهای را دارند، بازىهاى زبانىِ زیبایى را هم واردِ روساختِ زبان کرده و از هر دو بُعدِ آن براى رسانشِ مضمونِ مورد نظر سود جسته است؛ پس میتوان از بازىِ زبانى نیز به عنوانِ اتفاقِ زبانى یاد کرد.
تاکنون بارها پیش آمده که در حینِ مواجهه با رخدادى آنى و متفاوت از گذشته با علامت سؤال همراه شدهایم. اتفاق نیز رخدادى آنى و غیرقابل پیشبینىست که در کمال ناباورى به وقوع پیوسته و مخاطب را حیرتزده مىکند، پس اگر ما بخواهیم این اتفاق را در زبان نیز مورد بررسى قرار دهیم باید بر این موضوع تأکید داشته باشیم که اساسن هر عملِ تازه و عادتزدایى، اتفاقِ زبانى محسوب مىشود؛ مانند بهکارگیرىِ مؤلفههاى مختلف و تکنیکهایى که قبلتر به آن اشاره کردیم کمااینکه اساسن خودِ زبان نیز یک اتفاق است که باعثِ رسانشِ آن اندیشه و تفکر با توجه به علم و دانش هر فرد مىشود.
مورد آخرى که باید به آن پرداخت، باورهاى رادیکالىِ غلط دربارهی زبان است. بعضى معتقدند که زبان، تنها وسیلهى رسانش است و مىتوانند با آن در جهتِ موردِ نظر با مخاطب ارتباط برقرار کنند و همینطور برخى بازىهاى زبانى و نو شدنِ زبان را محدود به کاربردِ افعال و تغییر شالودههاى دستورىِ زبان با استفاده از سیستمِ جانشینى مىدانند در صورتى که زبان در تفکر اتفاق مىافتد و کسانى که زبانشناساند نوعى متفکر به حساب مىآیند، پس در وهلهى اول براى نو کردنِ زبان و اتفاق زبانی باید برخوردى همزمانى با زبان داشت نه در زمانى. اینکه ما از کلماتى مدرن و امروزى در سطح شعر استفاده کنیم اما همچنان تابع اندیشه و باورهاى کلاسیک در زیرساختها باشیم، شاعرى نومدرن نخواهیم شد، چرا که اتفاق زبانی بیشتر در عمق زبان رخ میدهد نه در روساخت و نقشى کلیدىتر نسبت به اتفاقاتِ روساختی در زبان ایفا مىکنند.
Tags استعاره بازی زبانی سیستم جانشینی ناادبیات نومدرن یاشار امانی