خانه / شعر / شعر «آمبولانس» از «مجید محمدی»

شعر «آمبولانس» از «مجید محمدی»

دنیا را آب ببرد
مرا
آمبولانس هم نمی‌برد
با سرعت مرگ
تویِ شهر
تابم نمی‌دهد
و مثل بیماری بی‌نام
یا روزی
که گذاشتی تنهام
بخش به بخش
پخشم نمی‌کند
تا خبرم
از اخبار
یا صفحه ی حوادث
بی خبر از خودت کند
آخ
حادثه هیچ‌وقت خبر نمی‌دهد
هُلمان می‌دهد
تا یکی‌یکی
در بخش‌های دیگری
هوای‌مان کند
دارم از لب‌های بوتاکسِ
یک پرستار
که دل می‌برد از بیمار
حرف می‌زنم
تا با تو حرف بزنم
می‌زنم به دَر
که دیوار بشنود
یکی بیاید
از این شعر
حالی ببرد

شاعر: مجید محمدی

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *