خانه / مقاله / آرکائیک و کلاسیک _ جان صدرا

آرکائیک و کلاسیک _ جان صدرا

“آرکائیک و کلاسیک”

آرکائیک، نام دورانی است از نیمه‌های سده هفتم قبل از میلاد که یونانیان شروع به پرورش فنون و آرای الهام گرفته از تمدن‌های کهن‌تر مانند مصر نزدیک کردند، دوران موسوم به آرکائیک با شروع جنگ‌هایی در اوایل قرن پنجم قبل از میلاد پایان گرفت؛ در فارسی به آرکائیک، عهد عتیق و دوران کهن نیز می‌گویند که خیلی معادل‌های دقیقی محسوب نمی‌شوند.
بر همین منوال، کلاسیک نیز پس ازحدود دو قرن از زوال دوران آرکائیک به دوره‌ای درخشان میان دو جنگ ( ۴۰۴ ق.م) اطلاق می‌شود. اصطلاح کلاسیک معمولن به دو معنی به کار می‌رود: «گاهی صرفن به معنی عالی و چیزی که در نوع خود بی‌نظیر است و گاه نیز در زمینه‌ی تاریخی به کار می‌رود»، چنان‌که تمدن‌های یونان و روم را با هم عهد عتیق کلاسیک می‌نامند تا ازعهد عتیق قدیم‌تر، مربوط به تمدن‌های مصر و خاور نزدیک متمایز شود.
دوره‌های آرکائیک و کلاسیک برای یونانیان سرشار از هیجان بود. اهل نظر و عمل پی در پی چیزهای تازه‌ای کشف و اختراع می‌کردند؛ پیکر‌تراش یونانی مانند همکار مصری‌اش، به تقارن طبیعی بدن انسان توجه داشت و از هر پیچ و تابی در نمایش پیکره پرهیز می‌کرد تا تقارن از بین نرود.
آرکائیسم یا باستان‌گرایی یعنی کاربرد کلمات، عبارات، اصطلاحات یا شیوۀ نحوی که در زبان امروز متداول نیست. به کار بردن تعمّدی وآگاهانه‌ی شیوه‌ی بیان مهجور و منسوخ در بازآفرینی حال و هوای گذشته مؤثّر است.‏ باستان‌گرایی یا آرکائیسم (Archaism) در ایران، پدیده‌ای است که از اواخر دوران قاجار در عرصه‌ی فرهنگی، اجتماع و سیاست جامعه‌ی ایرانی پدیدار شده است. نگرش باستان‌گرایی در پی آن است که فضای مربوط به زمان گذشته را بازآفرینی کند و یک ایدئولوژی جدید بسازد. برخی باستان‌گرایی را از مؤلفه‌های جدید برای نوسازی ایران به حساب می‌آورند که در پی آن است تا با احیاء و تجدید حیات سنت‌ها و عقاید کهن و باستانی، نظم جدیدی را در تفکر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بازتولید کند و زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی نوین را بر پایه‌ی سنت‌های کهن بنا نهد.
آرکائیسم و سبک:
واحدهای زبان (تکواژها، واژه‌ها، عبارات و ساخت‌های نحوی) بر پیشانی خود مهر زمان دارند، این یعنی هویت تاریخی و تاریخ‌مندی زبان. اگر عناصر زبان گذشته را از موقعیت تاریخی آن جدا کنیم و به درون بافت زبانی دوره‌های بعد منتقل کنیم، هنجار زمانی کلام شکسته می‌شود و سخن از بافت تاریخی که در آن تولد یافته فاصله می‌گیرد. کاربرد عناصر تاریخ‌مند زبان در درون بافت زمانی پس از آن را کهن‌گرایی (آرکائیسم) می‌گویند. کهن‌گرایی در گفتار امروزی و بازآفرینی جلوه های زبان تاریخی از رهگذر کهن‌گرایی در شکل‌گیری سبک و تأثیر کلام، نقش بسزایی دارد. برخی از این نقش‌ها عبارت اند از:
انگیزش حس نوستالوژیک: صورت‌های کهن زبان، احساس دلتنگی برای گذشته و غم غربت نسبت به زمان‌های دور را در خواننده برمی‌انگیزد و موجب تجدید خاطره می‌شود.
تداوم فرهنگ: وقتی خواننده عناصر زبانی گذشته را در سخن روزگار خود می‌شنود، احساس پیوند با ادوار پیشین در او انگیخته می‌شود و انگیختن این احساس همان نقشی‌ست که سبک در تداوم فرهنگ و سنت دارد. صورت‌های کهن زبان، دوشادوش تلمیح و اسطوره و بینامتنیت این نقش را بر عهده دارند.
شکوه و والایی: زبان کهن طبعن شکوه و وقاری را تداعی می‌کند که از دستاوردهای ادبیات ماندگار است که طنین والایی دارد. ساموئل جانسون منتقد انگلیسی می‌گوید: «واژه‌ی ‌کهن به سبک شکوه و فخامت می‌بخشد». در برخی نوشتارها زبان باستان، جلوه‌ای

رازآمیز و مقدس به سبک می‌بخشد. هر شعر حداقل از سه عنصر اساسی برخوردار است. این عناصر عبارت‌اند از زبان، تصویر(ایماژ) و موسیقی. این سه ویژگی را به شکل‌های متفاوت در شعر سنتی و نو می‌توان‌ مشاهده کرد. برای مثال شاعر سنتی و نو هر دو بر موسیقی شعر تأکید می‌کنند اما برداشت آن‌ها از موسیقی تفاوت دارد. برای منتقد سنتی وزن شعر(موسیقی بیرونی) و ردیف وقافیه (موسیقی کناری) در اولویت قرار دارد و در درجه‌ی بعد محتوا و موضوع اهمیت پیدا می‌کند. شعر نو در مقابل به تقویت موسیقی درونی شعر می‌اندیشد و هر چند موسیقی بیرونی و ردیف و قافیه را به‌طور کامل کنار نمی‌گذارد ولی به گونه‌ای قابل ملاحظه ازاهمیت آن‌ها می‌کاهد. اگر در نقد سنتی، موسیقی شعر بیشترین اهمیت را داشت و در تعریف آن بر موزون و مقفی بودن تأکید می‌کردند در نقد نو به ویژه بعد از فرمالیسم زبان شعر اهمیت بیشتری یافت. فرمالیست‌ها شعر را رستاخیز کلام می‌دانستند و سعی می‌کردند ماهیت و هویت شعر را درعناصر زبانی بیابند. آرکائیسم یا باستان‌گرایی یکی از ویژگی‌هایی است که از نظر این گروه به تشکیل زبان شاعرانه کمک می‌کند. شاعرانی چون شاملو و اخوان از این ویژگی بسیار استفاده کرده‌اند. البته اخوان به مراتب بیشتر از شاملو به آرکائیسم تمایل نشان داده است. این امر دو دلیل عمده دارد. نخست این‌که اخوان یک ناسیونالیست افراطی بود که به ایران باستان عشق می‌ورزید و اوج عظمت وشکوه ایران را در روزگار باستان جستجو می‌کرد. برخی از نام‌ها و اسامی خاص زرتشتی و باستانی با همین رویکرد به زبان شعر او وارد شده است. هم‌چنین آیین‌ها و مراسم باستانی که شاعر بر آن ها توجه کرده است. دومین دلیل به علاقه‌ی اخوان به سبک خراسانی باز می‌گردد. او علاقه‌ی خاصی به شعر عصر سامانی داشت. علاوه بر این تعلق او به خراسان مسلمن در بهره‌گیری از این سبک تأثیر فراوان داشته است. این دلایل باعث شده واژگان شعر سبک خراسانی در شعر او نمودی بارز داشته باشد. اخوان سعی می‌کرد حتی واژه‌های جدید و مورد نیاز خود را براساس واژگان عصر سامانی بسازد. در شعر اخوان آرکائیسم به دو شکل دیده می‌شود. نخست در قالب واژگان و مفردات که بیشتر قابل تشخیص است و دیگر اقتباس الگوهای نحوی و ساختاری زبان که به نسبت کمتر است.
آرکائیسم در شعر معاصر:
زبان، همواره در طول زمان، در دو بخش دستوری، یعنی صرف و نحو دچار تغییر و تحول می‌شود و آرکائیسم یا باستان‌گرایی عبارت از به‌کار بردن واژگان منسوخ یا شیوه‌ی نحوی قدیمی و غیرمتداول در شعر و نثر معاصر است. باستان‌گرایی بر دو نوع است: ۱- باستان‌گرایی واژگانی و ۲- باستان‌گرایی نحوی.
در باستان‌گرایی واژگانی شاعر از واژگان مهجور یا تلفّظ‌های قدیم‌تر کلمات استفاده می‌کند و در باستان‌گرایی نحوی، شاعر به جای شعر گفتن در هنجار طبیعی دستور زبان، از دستور زبان گذشته پیروی می‌کند. از بین شاعران معاصر، مهدی اخوان ثالث،‌ احمد شاملو و محمدرضا شفیعی کدکنی باستان‌گرایی را به عنوان محملی برای ایجاد فخامت و شیوایی زبان خویش برگزیدند و به‌کار بردند. باستان‌گرایی واژگانی و نحوی در شعر هر کدام از شاعران نام برده شده، جایگاه خاصی دارد. بی‌شک می‌توان اخوان ثالث را سرآمد شاعران مورد نظر در این خصوص دانست و پس از آن نیز به ترتیب احمد شاملو و شفیعی کدکنی قرار می‌گیرد.
آرکائیسم در داستان کوتاه:
داستان کوتاه، محصول پر طرفدار ادبیات اروپایی قرن نوزدهم، پس از ورود به مرزهای زبان فارسی و پذیرش در این ساختار فرهنگی، دستخوش دگرگونی‌هایی شد. داستان‌نویسان ایرانی درصدد بر آمدند تا این ساختار ادبی وارداتی را به نوعی با مشخصه‌های فرهنگی ایرانی متعادل و متناسب کنند. یکی از راه‌های دست‌یابی به این هدف، پناه بردن به ساختارهای ادبی کهن بوده و هست. استفاده از این ساخت‌های لفظی و معنوی به نسبت قدیمی، باستان گرایی (آرکائیسم) نام دارد. بنا به تعریف، می‌توان گفت که آرکائیسم کاربرد آگاهانه و تعمدی لغات، اصطلاحات، عبارات و ساختارهای دستوری کهن در یک متن ادبی است که موجد فضای تاریخی، روح حماسی، سبک متمایز و… می‌شود. نویسندگان باستان‌گرای ایرانی در ابتدا تحت تأثیر رمانتیسم اروپایی، به فضاهای تاریخی و وصف شکوه بر باد رفته‌ی ایران باستان پرداختند. در نتیجه داستان کوتاه، در نسل اول داستان‌نویسی با نوعی ناسیونالیسم باستان‌گرا مواجه شد. اما رفته رفته با تغییر ساختارهای سیاسی و اجتماعی و همچنین آشنایی بیشتر نویسندگان با مکاتب ادبی غربی و از جمله سورئالیسم، باستان گرایی در داستان فارسی، شکل تازه ای به خود گرفت. در این دوره، حضور شخصیت باستانی در فضای امروزی و توصیف صحنه های تاریخی در خلال داستان، جلوه ای بدیع به این نوع ادبی بخشید. داستان‌نویسان ایرانی، باستان‌گرایی را در جهت خلق شخصیت‌های تازه، هویت سبکی، بیان عقاید سیاسی و… به‌کار گرفتند.

نویسنده: جان صدرا

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *