داستان کوتاه “قمر در عقرب” نوشتهی مژده مشعلچی تیم تحریریه آنتیمانتال 1 هفته پیش داستان ۰ ماژیک قرمز را برداشت و روی آینهی اتاق مرد ریشو نوشت: توت فرنگیام. اومدم بهت سر زدم. و از پنجره اتاق بیرون پرید. از خواب بیدار شد. تپش قلب شدیدی داشت. موهای بلندش خیس عرق به صورتش چسبیده بود. نور … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری