شعری از «مهتاب محمدی راد» تیم تحریریه آنتیمانتال آگوست 23, 2020 شعر ۰ تلفن زنگ میزند سلام میکند پیراهنم گیج میشود هفت بار میدواندَم.. زیر پوستم جوی خون خیابانها تا قلبم قلبم تا خیابان ها.. دستم فرار میکند تا باغچه پایم را از دست دادهام و اصلاً عجیب نیست.. ابری جیغ میکشد! گوش … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری