داستان کوتاه «شن در تکان شیشه» نوشتهی محمدرضا زمانی تیم تحریریه آنتیمانتال ژانویه 4, 2021 داستان ۰ گوزن در خیابان آسفالت ایستاده بود. گوزن در راهپله میدوید. به ماشینها نگاه میکرد، ماشینها خالی بودند. شیشههایشان بالا بود. جنگل نبود، شهر نبود، شیر ماده نبود، شیر نر نبود و دوستانش نبودند. گوزن تنها بود. کمی شلوارش را صاف … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری