داستان کوتاه “فانوس دریایی” نوشتهی محمدرضا زمانی تیم تحریریه آنتیمانتال ژوئن 6, 2020 داستان ۰ از وقتی دست راست دوستم قطع شده است، زنش دیگر سایهی چشم نمیزند. دوستم این را گفت و بعد دیگر حرفی نزد. برای همین دوباره راه افتادیم سمت ساحل. نشستیم و به دریا نگاه کردیم. کف موج آمد و قبل … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری