«به سلامتی باغهای معلق انگور» خدا کند انگورها برسند جهان مست شود تلوتلو بخورند خیابانها به شانهی هم بزنند رئیسجمهورها و گداها مرزها مست شوند و محمّد علی بعد از هفده سال مادرش را ببیند و آمنه بعد از هفده …
بیشتر بخوانید »شعر باز/ماندهگان از مصطفی صمدی
باز/ماندهگان استعاره نیست افتادن تشبیه نه مجاز هرگز از اینجا که من ایستادهام تا آنجا که تو مرگ در جای ثابتی ایستاده است چه فرقی میکند تو غمگینتر باشی یا من جنگ به بازماندهگان مدال شجاعت نمیدهد و ما باز/ماندهایم …
بیشتر بخوانید »«این یک شعر نیست» از عارف حسینی
«این یک شعر نیست» گفتم شب آمده است باورش نرفت نرفت که دو سیب بچیند و دامن گلهایش بتکاند زوزهای گرگ میکشید و ابری صورتی میشد موسیقی خشخش تخت را دق آوردهام زبانم لال ماری گزیده خودش را نور آنقدر …
بیشتر بخوانید »شعر فاتحه معالصوات از مصطفی صمدی
فاتحه معالصوات نه دستی به زر به پیکی به سر نه یاری به بر ما اینقدر گشاد بودهایم که خطایی نکرده بگا رفته باشیم این چند سال که گذشت من اما از گذشته نمیگذرم یک روز تنها گیرت میکنم و …
بیشتر بخوانید »شعر شالِ بلندِ قرمز از عارف حسینی
«شالِ بلندِ قرمز» که سه متر شال را دور سرت آویزان کنی که مریم منصفی باشی مسیح نو خلق کنی این قیر و شنها را نبودنی کنی، بودنی کنی من از خطرت بیرون رفته نتوانم مبل در من فرو ملیکا …
بیشتر بخوانید »