شعر “افسردگی” نوشتهی سونیا سانچز تیم تحریریه آنتیمانتال آگوست 12, 2020 شعر جهان ۰ ۱) فرو رفتهام در چشمهام میخورم مدام به حدقهها سوت میکشند… بو میکشم عصر را زیر آفتاب جایی که استخوانهای خشک میجنبند بهسمت رودخانههایی غرق در عود نور کوچکی میخزد بالا و پایین و مینشیند آخر در گوشهای مثل هوایی … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری