داستان کوتاه “چشم شهلایی” نوشتهی سحر حسنوند عموزاده تیم تحریریه آنتیمانتال دسامبر 22, 2021 داستان ۰ هر شب رأس ساعتِ هشت صدای جیغِ همسایه بالاییمان بلند میشود. من گوشهایم را میگیرم تا بهقول مادر زبالهدونی کسوناکس نشوم، اما مادر در این چندوقت تا صدایشان را میشنید پنجرهها را میبست؛ در تراس را چفت میکرد؛ دستمال بلندی … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری