شعری از «ساناز مصدق» تیم تحریریه آنتیمانتال جولای 24, 2020 شعر ۰ از تنگهی منجیل پشت لبهایم از قلههای تنم که کردهاند نشست و غدّهای که ناگهان میانمان نشست چه یادت هست؟ افتاده زالو روی ساعتم بیا مرا ببر بیا مرا روز کن میانِ دو شب جهان بیرحمست و این رَحِم با … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری