داستان کوتاه “بیمارستان سینا” نوشتهی امیرمحمد محدثی تیم تحریریه آنتیمانتال آوریل 26, 2022 داستان ۰ حوالی شش صبح از صدای نالههای کاوه از خواب پرید. روی صندلی کنار تخت بیمار خوابش برده بود. کاوه همینطور که به ملافهها چنگ میزد و ناله میکرد کلمات نامفهومی از زبانش بیرون میآمد. کلماتی که معلوم نبود از تأثیر … بیشتر بخوانید » اشتراکگذاری