خود را در کجای شهر وصل کنم وقتی خیابان، جاسوسیام را میکند گناه من نیست معشوقم باد، عقربه را تکان داد و نورها، پیشانی مادر را چین میاندازد زندگیمان، گودیپرانی است که باد به هر جهت میبرد و به هیچ …
بیشتر بخوانید »شعر باز/ماندهگان از مصطفی صمدی
باز/ماندهگان استعاره نیست افتادن تشبیه نه مجاز هرگز از اینجا که من ایستادهام تا آنجا که تو مرگ در جای ثابتی ایستاده است چه فرقی میکند تو غمگینتر باشی یا من جنگ به بازماندهگان مدال شجاعت نمیدهد و ما باز/ماندهایم …
بیشتر بخوانید »«این یک شعر نیست» از عارف حسینی
«این یک شعر نیست» گفتم شب آمده است باورش نرفت نرفت که دو سیب بچیند و دامن گلهایش بتکاند زوزهای گرگ میکشید و ابری صورتی میشد موسیقی خشخش تخت را دق آوردهام زبانم لال ماری گزیده خودش را نور آنقدر …
بیشتر بخوانید »