خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات جهان (صفحه 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات جهان

داستان کوتاه “دوشیزه” نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا

هم‌سن و سال ژولیت شکسپیر است، چهارده‌ سال دارد و مثل ژولیت سرگذشتى فاجعه‌بار و رمانتیک. زیباست، به‌خصوص اگر از نیم‌رخ تماشای‌اش کنى. صورت کشیده و زیبای‌اش با گونه‌هاى برجسته و چشم‌هاى درشت و کم و بیش بادامى نشان از …

بیشتر بخوانید »

شعر “اگر برای تو رخ دهد” نوشته‌ی ماریکه لوکاس ریج نولد

“اگر برای تو رخ دهد” چطور به خواب می‌روی وقتی گوسفندی را گرفته‌ای زیر؟ نشسته بر لبه‌ی تخت دست‌های سردت را مثل استیکی خام گذاشته‌ای بر چشم و می‌لرزی به خودت دست‌ش نصف پرتقالی که زانویت را فشار می‌دهد محکم …

بیشتر بخوانید »

شعری از عبدالرضا مولوی/برگردان کوردی: هلاله محمدی

پدربزرگم مردی آزادی‌خواە بود پیش از انکە تیر بارانش کنند تمام شعرهایش را پای درخت انار باغچە چال کرد من هیچ وقت شعرهایش را نخواندم اما از انارهای باغچە می‌شود فهمید آزادی باید سرخ و شیرین باشد! شاعر: عبدالرضا مولوی …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه “مهمانی خدا به صرف چای” نوشته‌ی سزار آیرا/برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

سزار آیرا (Cesar Aira) در سال ۱۹۴۹ میلادی در کرنل‌پرینگلس آرژانتین به دنیا آمد و از سال ۱۹۶۷ میلادی تا کنون در بوئنوس‌آیرس زندگی می‌کند. او علاوه بر نویسندگی و ترجمه، در دانشگاه‌های بوئنوس‌آیرس و روزاریو نیز تدریس کرده‌است. آیرا …

بیشتر بخوانید »

شعر “مرد کامل” نوشته‌ی هایا ایستر

“مرد کامل” بر کوهی اگر پیاده‌ام‌ کنی سر می‌زنم به اجداد مقدس‌م جیغ جغد را گریه می‌کنم تنه‌ی درختان را بغل می‌چکد سینه‌هایم بر ریشه‌ها از بینی‌ام بالا می‌رود شهد می‌آمیزم بذرت با خونم طوفان‌های بزرگ را صدا می‌زنم که …

بیشتر بخوانید »

داستانک “نقاشِ آب” نوشته‌ی هلموت هایسن بوتل

‏او روی آب نقاشی می‌کرد. این اختراع او بود. ‏روی آب نقاشی می‌کرد، یعنی مثل نقاش‌های گذشته نمی‌گذاشت آبِ رنگین روی کاغذ بریزد. او برای آویزان کردن، نقاشی نمی‌کشید. اصلاً ‏تابلویی نقاشی نمی‌کرد. آن چیزی را که تا زمان اختراعش …

بیشتر بخوانید »

شعر “مست شوید” نوشته‌ی شارل بودلر

مست شوید مست شوید تمام ماجرا همین است، مدام باید مست بود، تنها همین. باید مست بود تا سنگینی رقت‌بار زمان که تورا می‌شکند و شانه‌هایت را خمیده می‌کند را احساس نکنی، مادام باید مست بود، اما مستی از چه؟ …

بیشتر بخوانید »

شعر “خانه‌های امن” نوشته‌ی برنارد اودانوگو/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

“خانه‌های امن” به تازگی فهمیده‌ام که به‌خاطر ترس از ماندن پشت درهای بسته کلیدهای یدک درب ورودی را در جیب‌هایم می‌گذارم اگر باد موی دماغ شود و درب خانه بی‌سروصدا پشت سرت بسته شود تو با دنیای بیرون تنها خواهی …

بیشتر بخوانید »

شعر “پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق” نوشته‌ی مایا ساریش ویلی

پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق و‌مثل غنچه‌ای سالم و حساس میز بزرگ میزی کوچک انداخته پَس و صندلیِ بزرگ صندلی‌ای کوچک دو کتاب‌خانه یکی مُردنی دیگری تازه با کتاب‌های مینیاتوری و شیشه‌ای شکننده چه خوب! که از …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه”پسرم فکر می کند فرانسوی است” نوشته‌ی پاتریک ونسینک/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

پسرم فکر می‌کنه که فرانسویه. لهجه‌اش اول بانمک بود، اما کم کم داشت می‌رفت روی اعصابم. اگه یه لیوان دیگه از بوژلی۱ بخواد، به جرم کودک‌ آزاری به زندان می‌رم. دیروز، رفتم طبقه‌ی بالا تا بگم صدای آلبوم جدید ژاک …

بیشتر بخوانید »

سه شعر از نیکانور پارا/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

سه شعر از نیکانور پارا برگردان: مهدی قاسمی شاندیز نیکانور پارا ( ۱۹۱۴ – ۲۰۱۸) شاعر، ریاضیدان و فیزیک‌دان اهل شیلی بود که آثارش تأثیر به سزایی در ادبیات آمریکای لاتین داشته‌ است. ۱ “هرچه را گفته‌ام پس می‌گیرم” هرچه را گفته‌ام پس می‌گیرم پیش از آن‌که بروم آخرین خواسته‌ام: …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه “یک تکه از دیوار برلین” نوشته‌ی سام شپارد

بابای من از دهه‌ی هشتاد مطلقاً چیزی نمی‌داند. برای درس علوم اجتماعی کلاس هفتم باید با او مصاحبه می‌کردم و او چیزی نمی‌داند. می‌گوید چیزی یادش نیست، از مدل ماشین‌ها یا مدل‌های مو، لباس، یا موسیقی آن سال‌ها چیزی نمی‌داند. …

بیشتر بخوانید »