خانه / مقاله / “هیولا و امر غریب” یادداشتی از مهدی قاسمی شاندیز

“هیولا و امر غریب” یادداشتی از مهدی قاسمی شاندیز

۱)

در سال ۱۹۰۶ ارنست ینتش، روان‌شناس آلمانی، در مقاله‌ای این فرضیه را مطرح کرد که ریشه‌ی اصلی احساس غریب ترس در مواجهه با چیزهایی ناآشنا و کاملاً بیگانه عدم ورود آن‌ها به ساحت شناخت و فهم عقلانی است. فروید در ابتدا معقول‌بودن دیدگاه ینتش را پذیرفت، اینکه براساس آن احساس غریب درباره‌ی اشیاء و رویدادهای اطراف‌مان تابعی است از میزان آسودگی ما؛ هرچه بیش‌تر در محیط اطراف خود احساس راحتی کنیم، احتمال این‌که درآن‌جا احساس ترس کنیم کم‌تر است. اما نارضایتی فروید از این دیدگاه زمانی نمایان می‌شود که او به‌وضوح پی می‌برد هرآنچه که در ما القای حس غریب می‌کند، لزوماً بیگانه یا ناآشنا نیست. او با حمله به ینتش به‌این‌دلیل‌که عدم شناخت عقلی نمی‌تواند شرط ضروری وجود امر غریب باشد، به این نتیجه می‌رسد که امر غریب درواقع چیزی جدید یا بیگانه نیست، بلکه چیزی آشنا، قدیمی و تثبیت‌شده در ذهن است که سوژه تنها ازطریق روند سرکوب با آن بیگانه شده است.
ریشه‌ی این مفهوم به واژه‌ی آلمانی «unheimlich» برمی‌گردد که هم‌زمان معنای غریب و ناآشنا (غیرخانگی) را در خود تداعی می‌کند. باتوجه به فروید آنچه در خانه نیست به‌خودی خود در معنای غریب آن همان ایگو (ego) انسان است. رنج کودک از فقدان مادر به‌عنوان نوعی تجربه‌ی تروماتیک ابتدایی، همان رخدادی است که ایگوی سوژه را می‌سازد؛ و ازین‌طریق، آن را به ترومای تکراری وسواس پیوند می‌دهد. لکان این ایده را بسط داد و نوشت که امر غریب سوژه را «در ساحتی قرار می‌دهد که نمی‌داند چگونه بد و خوب و لذت ‌و نارضایتی» را ازهم تشخیص داده و درنتیجه‌ی آن به اضطرابی فزاینده مبتلا می‌شود که ریشه در امر واقع دارد. پس می‌توان گفت که امر غریب تجربه‌ی معماگونه‌ای‌ست که با ترس و وحشت همراه است؛ حس‌وحال غریب و گیج‌کننده‌ای که سوژه ابزار درستی برای فهم آن ندارد و ازین‌رو به‌مثابه‌ی پسماندی فهم‌ناشدنی از ساختار خودآگاهی بیرون می‌زند. 
«هیولا» تجسم بازگشت همین پسماند سرکوب‌شده از ساحت واقع به نمادین است که ممکن است برای سوژه غریب و وحشت‌انگیز بنماید. بدون توضیح امر غریب نمی‌توان از هیولا حرف زد. هیولا آینه‌ای است که در آن چهره‌ای از خود ما بازتاب می‌شود و به‌محض رویت آن دیگر تصویرش از حافظه‌مان پاک نمی‌شود؛ تصویر تمام آن امیال حذف‌‌شده که زمانی محبوس بوده و حالا دوباره بازگشته‌اند.
در ادبیات و سینما این موتیف به‌کرات به‌نمایش درآمده‌ و معمولاً بیان‌گر احساسات سرکوب‌شده و بازنمایی میل ممنوعه‌ی شخصیت اصلی است. نمونه‌ی معروف آن هیولای فرانکشتاین نوشته‌ی ماری شلی و فیلم ای‌.تی به‌‌کارگردانی اسپیلبرگ می‌باشد. در داستان فرانکنشتاین، آن آفریده‌ی غریب و وحشتناک، هیولای آزاد‌شده‌ای‌ست که به‌عنوان تجلی فیزیکیِ بخش سرکوب‌شده‌ و تاریک آقای ویکتور فرانکشتاین عمل می‌کند.
 
درک هیولا ازاین منظر مهم است که آن‌ها نه شکلی از «واقعیت تجربی» بلکه نشان‌دهنده‌ی فروپاشی ساختارهای روانی سوژه‌اند که زمانی «خانگی» و «آشنا» بوده است و حالا برای او غریب به‌نظر می‌رسند. به‌تعبیر لکان، نوعی فوران امر واقع دراین‌جا در ساحت نمادین رخ می‌دهد که همراه خود دودلی و عدم قطعیت را برمی‌انگیزاند و امر آشنا را از بین می‌‌‌برد.
هیولاها متفاوت نیستند، بلکه خود تفاوت‌اند و همین امر باعث اتصالی دوباره‌‌ی سوژه می‌شود. هیولا «دیگری» نیست، بلکه ابزاری برای شناسایی «دیگری» دررابطه با خود سوژه‌ است. آن‌چه دوباره بازمی‌گردد، هیچ هویت ازپیش‌تعیین‌شده‌ای ندارد.

۲)

آن‌چه ترسناک و غریب است، زمانی آشنای این خانه بوده است.

در مطلب قبل توضیح داده شد که امر غریب تجربه‌ی معماگونه‌ی سوژه از پسماند امیالی‌ست که ریشه در «بازگشت چیزهایی دارد که زمانی شناخته‌شده و آشنا، اما درحقیقت سرکوب شده‌اند». آن‌چه قرار بود مخفی بماند، حال سر بیرون نهاده و ایجاد اضطراب می‌کند. فیلم «بزرگراه گمشده» ساخته‌ی دیوید لینچ نمونه‌ی خوبی ازین گزاره است که درآن با بررسی اعماق روان انسان، مفهوم هویت و ارتباطش با امر غریب را واکاوی می‌کند.
داستان فیلم درباره‌ی یک نوازنده‌ی جاز به‌نام فرد مدیسون است که پس‌از دریافت نوارهای ویدئویی مرموز گرفته‌شده از خارج و داخل خانه‌اش به‌شکلی افراطی دچار پارانویا شده و با عمیق‌ترشدن در افکارش، سوژگی و کنترل آگاهانه‌ی اعمالش را هم زیر سوال می‌‌برد.
درخلال فیلم، بیننده نیز به درون ذهن فِرِد پرتاب می‌شود و هم‌زمان با او که درتلاش برای فهم چیستی هویت خویش است با این حس غریب دست‌وپنجه نرم کرده، و درمی‌یابد که در خانه‌ی فِرِد (چه ساختار روانی، چه منزل مسکونی‌اش) هیچ‌چیز شبیه آن‌چه به‌نظر می‌رسد نیست. این موقعیت هم‌زمان برای شخصیت اصلی و بیننده آزاردهنده است و ایجاد اضطراب می‌کند.

دراین مسیر پرچالش هویتی، فِرد با ترس‌ و اضطراب‌های سرکوب‌شده‌اش مواجه می‌شود؛ درنتیجه، سعی می‌کند از گذشته‌اش فرار کرده و هویت جدیدی برای خودش با تبدیل‌شدن به پیت دیتون بسازد.
کاراکتر مرموزی در فیلم وجود دارد (اسلاید آخر) که مرتباً بر شخصیت اصلی یعنی فِرد از ناکجا ظاهر ‌شده و او را دچار ترس و اضطراب می‌کند. او غریبه است، اما فرد مدیسون را به‌نام کوچک می‌شناسد و گویا بیش‌تر از هرکس دیگری در فیلم درباره‌‌ی او و زندگی خصوصی‌اش می‌داند. اولین ملاقات آن‌ها در اتاق‌خواب فرد اتفاق می‌افتد. فرد در خانه‌ترین محل‌ زندگی‌اش یعنی اتاق‌خواب دربه‌در و آواره می‌شود. این صحنه‌ی اولیه از فیلم به تأویل فروید از واژه‌ی «Unheimlich» نزدیک است، چراکه آغاز فروپاشی ایگوی سوژه (فرد مدیسون) را با هجوم ناگهانی امور ‌غریب به ناخودآگاه، آن‌هم در حریم خصوصی‌ سوژه نشان می‌دهد.
ملاقات بعدی و رسمی‌تر آن‌ها در یک میهمانی دوستانه صورت می‌گیرد. وقتی فِرِد از او می‌پرسد که آیا قبلاً هم یک‌دیگر را دیده‌اند، مرد مرموز جواب می‌دهد: «بله، در خانه‌ات. من جایی بدون دعوت نمی‌آیم.»
فِرد از این مواجهه به‌شدت عصبی و وحشت‌زده می‌شود. این‌که او در خانه‌اش به دعوت خود او همواره حضور دارد، یکی دیگر از نمونه‌های رویارویی با امر غریب در وسواس تروماتیک تکرار یک چیز است. بیننده نیز به‌همرا فِرِد برآشفته می‌شود، چراکه با مشاهده‌ی دوباره‌ی مرد مرموز وقوع یک اتفاق ناگوار را پیش‌بینی می‌کند.
مرد مرموز بازنمایی سینماتیک مفهوم
روان‌شناختی امر غریب و نشان‌دهنده‌ی رنجش و اضطراب سوژه در مواجهه با چیزهای به‌ظاهر ناشناخته است. حضور ناگهانی این شخصیت در پلان‌های متفاوت به فضای مبهم و ملانکولیک فیلم قوت می‌بخشد. درحقیقت، او نمادی از اضطراب‌ها و کشمکش‌هایی است که درون ذهن فرد مدیسون وجود دارد. ترس‌ها و امیال سرکوب‌شده‌ای که تخیل فِرد را تقویت کرده، واقعیت و فانتزی را باهم تلفیق می‌کنند. درحالی‌که مخاطب سقوط فرد مدیسون به قعر جنون را شاهد است، همواره به این نکته پی می‌برد که چیزی آن بیرون وجود ندارد؛ بلکه ترسناک‌ترین چیزها در درون خود سوژه نهفته است.

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *