فکر میکردم بچهی خوبی برای شعرهای تو هستم نبودم؟
فقط کمی با سطرهای برجستهات ور رفتم
و دستم را روی نقطهی حسّاس اسمت گذاشتم
از بنفش بدش میآمد! نه؟
تو اما دختر خوبی برای دستهای من بودی
دستهای من دستهای من دستهای من
برای گرفتن بالای تو تربیت شدهاند
خلوت شعرهای مرا اندام بلوغ تو شلوغ میکند
هر شب
برای مرزهای تو نقشه میکشم
چه خوابهای صحنهداری که برایت ندیدهام دختر!
وقتی که با زبانم به تو تجاوز میکنم
تا میتوانی جیغهایت را بنفش بکش
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
سقوط پایتخت نزدیک است!
فکر همهجایش را کردهام
مو لای درزش نمیرود دختر است!
همهجایش در محاصرهی دستهای من است
دستهای من دستهای من دستهای من
برای نوشتن این شعر بیتربیت شدهاند
از همان ساعتهای ابتدایی این شعر
با تو احساس نزدیکی من شروع شد
دستور از کلمات بالا رسیده
باید خودم را روی تو امتحان کنم
یک، دو دو، سه سه سه
زن یعنی که نقص عضو
مرد یعنی که عضو نفوذی
جنگ من با تو داخلیست
خون از شکاف حزبی آب میخورد
تو اما دشمن خوبی برای جنگهای من بودی
جنگهای من جنگهای من جنگهای من
تمام، تن به تن است
واحد زندگی من زن است
واحد زندگی زن من است
چرا خودت را به دُش من تسلیم نمیکنی زن؟
دستور از زبان فارسی رسیده
فارسیِ من فارسیِ من فارسیِ من
زبانِ تجاوز به عُنف است
خواب را بر دستهایم حرام کردهام
که آغوشت را تَکی یاد بگیرم! تَکیدهام!
خوابِ من، خوراک من، شعر است
شعرهای من شعرهای من شعرهای من
برای گرفتن دستهای تو دبستانی شدهاند
فارسی، روسپی نمیشود شاعر!
بهتر است همینجا با دستهایت خداحافظی کنی.
زن اسم کوچک مرگ است
مرگ اسم کوچک زندگیست
من اما دستهای خوبی برای الفبای زن بودم
دستهای من دستهای من دستهای من
برای گرفتنِ امضای تو شاعر شدهاند!
از کتاب: نشر اکاذیب