افتادهام میان دو بازو
و انداختهام
پا روی دو پات
ازین بالا
کوتولهها شهرند
که لب نزدهاند به لا
یا لا نگفتهاند به حالا
هل بده تندتر
یالله!
خوش میگذرد روی تاب
یکی عقب یکی جلو
زمان سپید پاشیده روی تخت
و درد خیسی به از گوشهات
این اتاق دنیای من است
اتفاقی افتاده توی کمرم
درگیر هنوز دوریام
مثل لباسهای توریام
که اتاقم را کرده جارو
با کجات بیایم
بدوم که اسبم!
برود به شتاب
یورتمه روی تخت
که جا نمیشوم آنجا
شاعر: شیما قاسمی