زنان چینی ایران
اوریانا فالاچی در بخشی از کتاب جنس ضعیف، زنان چین قدیم را با پاهایی که در هفت سالگی باید جا بماند و تنی که بجز پا فقط اجازهی رشد دارد به تصویر میکشد. زنانی که از کودکی تن به باندپیچی دردناک پاها میدهند تا پاها بیشتر از نه سانتیمتر رشد نکند. زنان چین قدیم در طول زندگی خود از پذیرفته نشدن و به اندازهی کافی خوب نبودن از ترس پاهای بزرگ ده سانتی و نداشتن ازدواجی موفق، تمام عمر، عذابِ درست راه نرفتن را به خود میدادند تا معیارِ نامعیار زیبایی را رعایت کنند. زنان چینیِ امروز، اما ایرانی هستند، با پا نه، ولی با دماغ، سینه و باسنِ باندپیچی و صورتهایی که هربار برای یک چیز باید درد کوتاهی به اندازهی تمام عمر را تحمل کند و هربار هم دنیای سرمایه با سوغاتی جدیدش دردی بر دردهایشان بیافزاید.
اما چرا میل به نامعیاری که در طول زمان اینقدر خودش را عوض میکند؟
این میل به زیبایی ناپایداری که در هر دوره رنگ میبازد چرا اینچنین مغزها را باندپیچی کرده و جوری نشان میدهد که همیشگیست و بردهی بیچون چرایش هم زنان فراموشکاری میشوند که در دورهی بعد، این اربابِ بیرحم آنها را کنار زده و به شدت ترد میکند و چیزی که باقی میماند، زنانی با دردهای همیشگی و صورت و بدنهاییست که دیگر نه دوست دارند و نه مال آنهاست.
سعی داشتم چراییش را به جامعهی اسلامیمان ربط دهم، به تبعیض چندین ساله و انزوا کشاندن زن که نتیجهاش چیزی جز ضعف اعتماد به نفس برای زنان به همراه نداشته و آنها را تبدیل به کالایی کرده که فقط باید مطابق زمان و تا انتهای تاریخ مصرفشان، مصرف شوند. این آیتم میتوانست یکی از آیتمهای مهم در بوجود آمدن چنین زنانی باشد اما با نگاه به امثال نیکی میناژ و کارداشیانها نمیشود از جهانی بودن این مسئله سرپوشی کرد و نقش جهان سرمایهداری را در نظر نگرفت که بهترین خوراکش زنان جهان سومی هستند که بهدلیل مذهب فقط در بدن خلاصه میشوند.
وقتی زنان با ویژگیهای ظاهری خود شناخته شوند و زیبایی، واژهای باشد که آنها را به وجد آورد یعنی قبول زوال خود در حدِ ملاکی که ماندش وابسته به تعداد سالهای عمر انسان است.
زنانی که هوش و استعداد و تواناییشان را در درجهی چندم قرار داده و سنجش خود را بر پایهی تحسین دیگران از زیباییشان قرار میدهند، مرگِ انسانیت خود را امضا کردهاند.
ما در دنیای مردانهای هستیم که تمام تعاریف و توصیفات برای زنان فقط در زیبایی ظاهری خلاصه میشود و اکثر زنان با قبول این موضوع به این قضیه دامن میزنند و باعث به وجود آمدن پدیدهی «زنِ همیشه زیبا» میشوند که واقعیتی غیرقابل انکار است. زنی تحت سلطهی دنیای سرمایه با ظاهری پلاستیکی، طبق دنیای مد و با دردی هرروزه که نیازش به تمجید فقط از این طریق ارضا میشود. زنی که با قبول این تعاریف روی تمام استعدادهایش پا میگذارد و وجودش را فقط بسته به زیبایی میداند، زنان آرایشگاهی که دنیایشان فقط با بزک دوزک تعریف میشود و اعتماد بنفس آنها در حدیست که نوبت آرایشگاهشان عقب نیفتد. زن همیشه زیبا، هنگامی که بوتاکس، دیگر نتوانست کاری برایش انجام دهد برای همیشه از جامعه ترد میشود و وقتی تمام ویژگیهایی که با آن شناخته میشد از بین رفت دیگر به طور کلی نابود میشود و در آخر «زنان تعریفی خواهند مُرد»
پس زیبایی را معیاری برای خشنودی خود در نظر نگیرید و هنگامی که کسی از این واژه برای تعریف شما استفاده کرد با صلابت بگویید باهوشتر از آنم که با زیباییم توصیف شوم.
ساحل نوری