جین هامونز (Jane Hammons) دارای مدرک کارشناسیارشد در مطالعات آمریکا از دانشگاه نیومکزیکو، و برندهی جایزهی آموزگار برجستهی دانشگاه برکلیست. علاوه بر تدریس، او به نویسندگی نیز علاقه دارد. داستان معروفش “سرزمین بیهوا”۱ در کتاب “نکته-داستان: مجموعه داستانهای ۲۵ کلمهای و کمتر۲”
آورده شدهاست. هامونز عضو انجمن صنفی نویسندگان است، و نوشتههای او را میتوان در نشریهی انتقادی کلمبیا، روزنامهی شرح وقایع سانفرانسیسکو، فصلنامهی آلاسکا، نشریهی ذهن کودک: مجلهای برای مادران اندیشمند و برخی از دیگر نشریات و مجلات پیدا کرد. داستان “بهدست گرفتن اوضاع”۳ از جین هامونز که در ادامه میآید از سایتfictionaut.com گرفته شدهاست.
________________________________
جایی میان آلوموگوردو۴ و دل ول۵، پامیرز متوجه موضوع میشود. خون زیادی ریخته است.
مسافران هر بار که به پشت اتوبوس میروند تا در اتاق خفهی دستشویی شاش، عن، و یا استفراغ کنند، او را میبینند. دختری در قسمت پشتی اتوبوس “گریهوند”۶ روی صندلی عقب دراز کشیدهست. سرش را روی یک صندوق صورتی شبرنگ گذاشته که با برچسبهای رنگارنگ از مکانهایی که قصد سفر به آنها را دارد تزئین شده است: پاریس، قاهره، هنگکنگ، رم.
امشب، سوار اتوبوس نیمهشب اِلپاسو۷ شده است.
پامیرز لباسشب پشمی خود را از چمدان بیرون کشیده و آن را زیر دامن کوتاه جین خود میگذارد. اگر بتواند برای دو ساعت دیگر آنرا همانجا نگه دارد، میتواند خودش را به روزول۸ برساند. دستانش را با لباسش پاک کرده، و اثر انگشتان خونینش مانند مدرکی قضایی جلوی آن را لکهدار میکند. توری سوراخداریست که هفتهی پیش، مامان برایش قبل از باز شدن مدارس خریده بود. قرار بود برای مراسم آلفا چی اُمگا۹ آماده شود. مامان از او میخواست.
مطمعنن، مامان از این وضع آشفته ناراحت خواهد شد. او قبلن از دست او عصبانی شده است به خاطر اینکه ساعت ۶ صبح روز جمعه باید در ایستگاه اتوبوس باشد. کلاس تنیس سهشنبه. کلاس سوارکاری پنجشنبه. بازی گلف چهارشنبه. غذای مفصل باشگاه در روز جمعه. پامی تقویم هفتگی مامان را در امتداد دیوارهی کثیف اتوبوس ترسیم میکند. در این لحظه میخواهد به برنامهی کریسمس فکر کند. بقیهی ترم تحصیلی را تا آنزمان وقت دارد. آیا میتواند بهانهای برای غیبت جور کند؟
لباس شبش مثل پد نوار بهداشتی کوتکس۱۰ مصرفشدهای لا خورده است. بوی فلز میدهد. صدای ضربان قلبش را بین گوشهایش حس میکند. دهانش مثل اتاقیست که پیرزنی چیزی در آن چپانده و او را مثل سطل آشغال خالی کرده است. آنقدر اسپانیایی میداند که بفهمد پیرزن را عصبانی کرده است. خیلی طولش داده و همه را عصبانی کرده است. برنامهاش را پشت صندلی جلویی خود مینویسد: تاریخ تمدن غرب، ادبیات امریکا، زیست شناسی، شیمی.
پامی بهموقع از روی پل به سمت شهر خوارز۱۱ عبور میکند. لکهی کوچکی در سطل ظاهر میشود. لکهی خون روی شورتش. مسیر اتوبوس را عوض میکند. همه چیز را سر جای خودش میگذارد. اوضاع را در دست میگیرد.
نویسنده: جین هامونز
برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
پانوشت
۱: The Land with No Air
۲: Hint Fiction: Anthology of Stories of 25 Word or Fewer
۳: Making Things Right
۴: شهری در نیومکزیکو
۵: شهری در تگزاس
۶: Greyhound Busاتوبوسی بین شهری که بیش از ۳۸۰۰ لاین را در سراسر امریکای شمالی طی میکند.
۷: شهری در تگزاس
۸: شهری در ایالت جورجیا
۹: Alpha Chi Omega: نام انجمنی بشردوستانهست که اعضای آن را زنان تشکیل میدهند و در تاریخ ۱۵ اکتبر در ایالت ایندیاناپولیس در سال ۱۸۸۵ تاسیس شد.
۱۰: Kotex
۱۱: شهری در مکزیک
Top of Form
Bottom of Form